
برای حضور در یک همایش تغذیه بلیط هواپیما گیرم نیامد! مجبور شدم با قطار سفر کنم. رو به روی من در کوپه چهارنفره قطار، جوانی ۲۵ ساله نشسته بود. بسیار خوش زبان و خوش سفر بود. دیدم قطره چکانی در دست دارد و آن را به هیچ وجه کنار نمیگذارد و هرچند دقیقه یک بار چند قطره دارو در چشم راست خود میچکاند. این موضوع مرا وادار کرد علت این کار را بپرسم.
گفت: آقا! دوسال پیش، درد و سوزشی در چشمم احساس میکردم؛ طوری که بازکردن و بستن و حتی پلک زدن برایم رنج آور شده بود. به چشم پزشک مراجعه کردم، این قطره را برایم تجویز کرد. تشخیص پزشک این بود که سیستم تولید اشک چشم راستم از کار افتاده است و تا وقتی دوباره تولید اشک شروع شود، باید از اشک مصنوعی استفاده کنم!
دکتر میگوید این قطرهها، وظیفه اشک چشم را انجام میدهند و تا وقتی از قطره استفاده کنم، هیچ مشکلی ندارم؛ اما اگر مدتی بدون قطره بمانم، ناراحتی چشمم دوباره بر میگردد. برای همین است که در طول مسیر قطار قطره چکان، در دستم است.
ناگهان صدای بلندگوی داخل قطار صبحتهای دردناک این جوان را قطع کرد. قطار در این ایستگاه، بیست دقیقه برای نماز ظهر و عصر ایستاد. سریع از کوپه به سوی مسجد ایستگاه رفتیم؛ اما آن جوان از قطار پیاده نشد! پس از نماز، شتابزده به کوپه باز گشتیم و دیدم آن جوان سرجای خود نشسته است.
وارد کوپه که شدم سلام کردم و سر صحبت را درباره نماز باز کردم. فهمیدم او از آن دسته مسلمانان است که دینش تنها در شناسنامه درج شده! از حرفهایش بر میآمد که نه تنها به نماز، که به وجود خدا نیز ایمان ندارد! همانجا احساس تکلیف کردم که او را امر به معروف و نهی از منکر کنم و این جوان را از گمراهی نجات دهم. برای همین، بیکاری در قطار را غنیمت شمردم؛ چه اینکه از اخلاق این جوان نیز خوشم آمده بود!
پیش از هر چیز و برای اینکه نظرش را به سخنانم جلب کنم، خود را معرفی کردم و به او گفتم: برای شرکت در همایش عازم سفرم و دوست دارم در این چند ساعت باقیمانده تا مقصد، درباره اشک چشم با تو حرف بزنم؛ چون هر انسانی که مشکلی دارد، میخواهد دیگران به مشکلش اهمیت بدهند.
گفتم: وقتی پشت فرمان اتومبیل نشستهایم، تنها راه ارتباط ما با بیرون (برای رانندگی) شیشه روبروی ماست. نخستین اتومبیلهایی که در قرن نوزدهم ساخته شدند، برف پاککن نداشتند. راننده مجبور بود وقتی برف میآمد، پیاده شود و آن را تمیز کند. چند سال بعد، سازندگان اتومبیل به این فکر افتادند که برف پاککن درست کنند و با عقل خود نخستین برف پاککن را اختراع کردند و آن را روی شیشه ماشین قرار دادند. این اختراع، موفقیت و پیشرفتی بزرگ در صنعت اتومبیل بود؛ و برف پاککن در روزهای بارانی، ضروری و نجاتبخش مینمود؛ اما صنعتگران دیدند شیشه اتومبیل در اثر حرکت برف پاککن، به ویژه در غیر مواقع بارانی، خراشهایی بر میدارد؛ طوری که شیشه، تار و مشکل آفرین میشود. برای همین سازندگان اتومبیل سفارش میکردند رانندگان، تنها در مواقع بارانی از برف پاککن استفاده کنند و راننده برای زدودن گرد و غبار از شیشه، مجبور میشد ماشین را کنار بزند و با ریختن آب، آن را تمیز کند. در سال ۱۹۶۰ میلادی، بعضی کارخانههای اتومبیلسازی با نصب یک آبپاش روی اتومبیل، پیشرفتی در آن صنعت ایجاد کردند. از سال ۲۰۰۰ میلادی، هم بعضی کارخانهها، برف پاککن هوشمندی اختراع کردند که هنگام باران، بدون فشار هیچ دکمهای خود به حرکت در میآید و شیشه اتومبیل را تمیز میکند.
سخنم که به اینجا رسید رو به جوان گفتم: اگر کسی بگوید این شیشه اتومبیل و این برف پاککن و آبپاش بی هیچ تفکری ساخته شده و قطعات آن اتفاقی به هم نصب شدهاند، باور میکنی؟
او فوراً گفت: خیر، آقای دکتر، به هیچ وجه باور نمیکنم؛ چون این هماهنگی دقیق قطعات، نشانه تفکر و تعقل و تدبیر دانشمندان و تجربیاتی است که به کار بستهاند واین صنعت را به اینجا رساندهاند.
با این اعترافی که از او گرفتم، ادامه دادم: جوان! خدا وقتی انسان را آفرید برای اینکه بتواند با اطراف خود ارتباط برقرار کند، دو دوربین فوقالعاده دقیق و پیچیده به نام چشم، برایش قرار داد و برای اینکه بتواند اطراف خود را خوب ببیند آن دو را در بالاترین نقطه پیکرش یعنی سر، گذاشت و برای در امان ماندن این دوربین، آن را در محفظهای استخوانی جا داد و برای اینکه دید دقیق و واضحی داشته باشد، هر یک از این دوربینها را به گیرندههایی حساس مجهز کرد.
۱۵۰ میلیون گیرنده استوانهای برای دید در نور ضعیف بر پرده هر چشم نصب کرد و برای نور آفتاب حدود نه میلیون گیرنده مخروطی روی پرده شبکیه آن قرار داد. چون چشم کوچک است و نمیتواند عکس و منظرههای بزرگ را در خود جا بدهد یک عدسی شفاف جلوی شبکیه گذاشت که عکسها را کوچک کند تا روی شبکیه جا بگیرند و چون حجم اجسام گوناگون نسبت به انسان متفاوت است، چند عضله ظریف، اطراف عدسی قرار داد که بتوانند قطر عدسی را برای اجسام مختلف با حجمها و ابعاد متفاوت در فاصله نزدیک و دور، تنظیم کنند.
همچنین برای محافظت از این عدسی ظریف، جلوی آن، مایع و محافظ شیشهای شفافی به نام قرنیه (شبیه شیشه اتومبیل) نصب کرد. نیز برای اینکه شیشه قرنیه کثیف نشود و آسیب نبیند، دو پلک، یکی پایین و یکی بالا قرار داد که با بسته شدن سریع و به موقع میتوانند آن را از آسیب و برخورد اشیاء محافظت کنند. همچنین میتوانند در مدت کمتر از یک هزارم ثانیه بسته شوند تا به چشم آسیبی نرسد. پلک با دقت طراحی شده تا چشم را از ذرات غبار پاک کند. البته احتمال دارد سایش پیدرپی پلک بر قرنیه چشم، مانند شیشه خودرو، به ایجاد خراش و در نتیجه تاری و ضعف دید بیانجامد. از همین رو خدا کارخانه تولید مایعی رقیق همراه با مقدار مناسبی از املاح و کمی ماده روغنی مایع برای شست و شوی شیشه قرنیه ساخته است. این گونه است که املاح، قرنیه را سالم نگه میدارد و روغن باعث میشود حرکت پلکها به آرامی انجام شود و شیشه چشم همیشه براق و تمیز باقی بماند. دانشمندان پس از سالها مطالعه، به تازگی توانستند محلولی شبیه اشک چشم درست کنند و در اختیار افرادی بگذارند که دستگاه سازنده اشکشان خراب شده است.
جالبتر اینکه این مایع شست و شو و روغنکاری! به صورت انسان سرازیر نميشود. خدای قادر متعال، دو سوراخ ریز در منطقه داخلی چشم (نزدیک به بینی) ایجاد کرده که به وسیله یک شبکه فاضلاب، این آبهای اضافی را به بینی منتقل کنند. خدای یکتا برای تولید اشک، کارخانهای عظیم اما کوچک ساخته است! مایع تولید شده هم، از کانالهای ریزی به زیر پلک میریزد و مانع خراش برداشتن قرنیه چشم میشود. اگر این مایع یا اشک نباشد، وقتی پلک چشم، بالا و پایین میرود، به علت خشکی در تماس با شیشه قرنیه، اصطکاک ایجاد میشود و حرکت پلک با سوزش و درد همراه خواهد بود.
جوان عزیز! این دقت و ظرافت و این عظمت و پیچیدگی، هزاران بار دقیقتر از آن برف پاککن و آب پاش است. آیا خلقت میتواند تصادفی و بدون تفکر باشد؟
– خیر، آقای دکتر، به هیچ وجه امکان ندارد و باید پای مغز متفکر و خالق عظیمی در میان باشد.
ادامه دادم: همسفر عزیز! این اشک مصنوعی را دهها دانشمند، پس از سالها مطالعه، با زحمت فراوان ساختهاند و همه اقرار میکنند اشک طبیعی برتر است. این دستگاهها با همه عظمت و پیچیدگی خود، دلیلی بر وجود آفرینندهای قدرتمند و بلند مرتبه هستند.
اینجاست که به ارزش سخن فیزیولوژیست معروف، گریدر، پی میبریم که گفت: «من آفرینش جهان را نتیجه تصادف نمیدانم و در آن، مشیت پروردگار قادر متعالی را میبینم و بس!»
صحبت که به اینجا رسید گفتم : همسفر عزیز! همان خدایی که ما را با این ظرافت، آفریده و این همه نعمت به ما ارزانی داشته، اگر از ما چیزی بخواهد (در حالی که به ما نیازی ندارد) منصفانه است بگوییم نه؟
– خیر، آقا! نوکرش هم هستم!
بلافاصله گفتم: او پس از این همه لطف و محبت، از ما خواسته چند رکعت نماز بخوانیم. او به نماز ما احتیاج ندارد؛ اما میخواهد بندگان مطیع و قدردانش را بشناسد.
همچنان گرم صحبت بودیم. صحبتهایی که چند ساعت طول کشیده بود و همسفر ما را شدیداً تحت تأثیر قرار داده بود. ناگهان قطار برای نماز مغرب و عشا ایستاد. خدا را شکر کردم وقتی دیدم همسفر عزیزمان، نخستین کسی بود که قطار را به سوی مسجد ایستگاه، ترک کرد و نماز با معرفت خود را به جا آورد!
وَ إِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ ﴿المائدة، ۸۳﴾
و چون آنچه را به سوى اين پيامبر نازل شده، بشنوند، مىبينى بر اثر آن حقيقتى كه شناخته اند، اشك از چشمهايشان سرازير میشود. میگويند: پروردگارا، ما ايمان آورده ايم؛ پس ما را در زمره گواهان بنويس.
إِنَّمَا يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا الَّذِينَ إِذَا ذُکِّرُوا بِهَا خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لاَ يَسْتَکْبِرُونَ ﴿السجده، ۱۵﴾
تنها كسانى به آيات ما میگروند كه چون آن [آيات] را به ايشان يادآورى كنند، سجده كنان به روى درمیافتند و به ستايش پروردگارشان تسبيح میگويند و آنان بزرگى نمیفروشند.
نظرات شما
لیلا اصیلی ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
🙏🌸
sam ۰۴ اردیبهشت ۱۳۹۵
عالی بود کاش ما هم یاد میگرفتیم اینگونه با اطلاعات و عاقلانه و غیر مستقیم دیگران را امر به معروف و نهی از منکر کنیم.....
فاطمه جنت علی پور از رامسر ۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۵
بسیار عالی اشک در چشمانم سرازیر شد سخنان شما تکان دهنده بود
فاطمه.... ۰۱ اردیبهشت ۱۳۹۵
بسیار عالی و تاثیر گذار بود آقای دکتر ممنونم فاطمه هستم از آمل???????
کارشناس به اندام ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
🙏🌸