این مرد بدون دستهایش بیش از 100 مرتبه در مسابقات سه گانه شرکت کرده
برخی افراد یکبار شرکت کردن در مسابقات سه گانه را شاهکار می دانند. هکتور پیکارد 49 ساله 115 بار در چنین مسابقاتی شرکت کرده است که چهار مورد آن مسابقات معروف به مرد آهنی بوده است. و جالب اینجاست که او این کار را بدون داشتن دست انجام داده. این داستان فوق العاده ی هکتور است:
31 مارس سال 1992 تنها در چند ثانیه اتفاقی افتاد که زندگیم را به کلی عوض کرد. به عنوان برق کار مشغول انجام آخرین کار روزم بودم، آخرین چیزی که یادم می آید صدای موسیقی بود که داشت از رادیو پخش می شد. چیزی که به یاد ندارم این است که از بین دو ترانسفورماتور عبور کردم که یکی از آنها روشن بود.
13.000 ولت برق مرا گرفت که باعث از دست دادن بازوی راست و صدمه خوردن پای راستم شد، وقتی داشتم به زمین می افتادم دست چپم نیز مورد اصابت 13.000 ولت برق دیگر شد که در نهایت به از بین رفتن دست چپ منجر شد. چهار هفته بعد وقتی در بیمارستان بهشو آمدم – 30 روز در کما بودم – در شوک بودم. قبل از اینکه آن حادثه برایم اتفاق بیوفتد خیلی فعال بودم و کلی کار با دستهایم انجام میدادم،
اما حالا به خاطر بریدگی نای نمی توانستم صحبت کنم، نمی توانستم حرکت کنم چون به تخت بسته شده بودم، و درد وحشتناکی داشتم چون دچار سوختگی درجه سه در بیش از 40 درصد بدنم شده بودم. بعد از بیش از پنج جراحی، تمام بازوی راستم و نصف دست چپم را از دست دادم. اما خوش شانس بودم که همچنان زنده ام – آن مقدار برق می توانست باعث مرگم شود. به همسرم و دختر یک ساله ام فکر می کردم و به خودم می گفتم، نمی خوام به زندگی پایان دهم،
می خواهم همان شوقی که قبلا به زندگی داشتم را حفظ کنم. راه طولانی پیش رو داشتم، و بسیاری اوقات زندگی مرا مورد آزمایش قرار می داد. چند ماه اول واقعا سخت بود، سه ماه در مرکز توانبخشی بودم. در مدت اقامتم در این مرکز، به صورت ذهنی و فیزیکی روی بهبود تمرکز می کردم. شش ماه بعد از آن حادثه، پروتز گرفتم، کمک کرد ولی نمی توانست خیلی از کارهایی که قبلا می توانستم انجام دهم – مانند مسواک زدن، غذا خوردن، و تمیز کردن خودم – را تغییر دهد.
آدم خیلی قوی نبودم، اما غرور داشتم، و نمی خواستم دیگران کارهایم را انجام دهند. نمی توانستم منتظر دیگران باشم تا برایم غذا بیاورند یا مرا به جاهایی که می خواستم برسانند و مهمتر از همه نمی خواستم یکجا نشین باشم. پس خود را با شرایط سازگار کردم، می خواستم به خودم و همه ثابت کنم کارهایی را که قبلا انجام می دادم حالا هم انجام می دهم، حتی بهتر از قبل. بشقاب و لیوان های زیادی شکستم، اما کم کم یاد گرفتم که مستقل باشم.
همین که توانستم از پس کارهای روزانه ام بر بیایم، این فکر به سرم زد که دوباره ورزش کنم. ابتدا به دنبال راهی بودم که بتوانم بسکتبال بازی کنم. با کمک پروتزی که برایم ساخته بودند و چند چیز که خودم به آن اضافه کردم می توانستم دریبل بزنم، پرتاب کنم و دیگر حرکات را انجام دهم. این وسیله در حال حاضر توسط یک کمپانی برای کسانی که مانند من دست خود را از دست داده اند طراحی شده است.
با این حال در سال 2008 دوباره بدشانسی به سراغم آمد و متحمل یک شکست دیگر شدم، این بار از همسرم جدا شدم. شروع به رفتن باشگاه کردم، ابتدا نمی توانستم از وسیله های باشگاه استفاده کنم، اما نا امید نشدم به این مشکل به شکل یک چالش نگاه کردم و دست به کارهای خلاقانه ای زدم که بتوانم از آنها استفاده کنم. سپس یک روز در باشگاه زوجی که با آنها در کلاس اسپین آشنا شده بودم خواستند بدانند آیا علاقه دارم در یک مسابقه سه گانه شرکت کنم یا خیر. تا قبل از آن هرگز دوچرخه سوار، شناگر یا دونده ( در واقع از دویدن متنفر بودم ) نبودم، اما گفتم البته، حتما امتحان می کنم. موانع سخت زیادی را پشت سر گذاشته بودم و حالا چالش جدیدی پیش رو داشتم.
دوچرخه ای مخصوص خودم درست کردم و ترمز ها را جایی گذاشتم که بتوانم با زانوی راست فشارشان دهم. راهی برای شنا کردن نیز پیدا کردم و با باله هایی که برای شنا ساخته بودم بعد از چند بار تلاش موفق شدم. ابتدا به خاطر نقصی که داشتم کار سخت بود و قبولم نمی کردند،
اما بالاخره داوران مسابقه قبول کردند با باله ها شنا کنم. هنگام مسابقه در همان 3 متر اول شنا باله ها افتادند، مجبور شدم با پاهایم خود را از آن مرحله رد کنم اما در طول مسیر به این فکر می کردم که این آخرین بار است!. وقتی به دوچرخه ام رسیدم، با شروع مشکل پیدا کردم، اما شکر خدا توانستم این مرحله را هم تمام کنم. سپس در میانه راه وقتی داشتم می دویدم با خود گفتم دوباره این کار را انجام می دهم، و این بار سریعتر از پیش.
بله 114 بار دیگر در این مسابقات شرکت کردم، البته ممنون اسپانسرهایی نیز هستم که در این راه حمایتم کردند. چهار مورد از مسابقاتم مربوط به رقابت مرد آهنین بود، که شامل 2.4 مایل شنا، 112 مایل دوچرخه سواری، و یک ماراتن 26.2 مایلی است.
در واقع من در سال 2012 اولین فرد نقص عضوی بودم که توانستم رقابت مرد آهنین را کامل کنم. اولین رقابت مرد آهنینی که انجام دادم فوق العاده چالش برانگیز بود، اما هیچ گاه حالم آنقدر خوب نبود. همچنین چندین رقابت شنا و دوچرخه سواری با مسیر طولانی برای حمایت کودکانی که دست پروتزی داشتند انجام دادم.
با یک زن فوق العاده تجدید فراش کردم که مرا در همه مراحل حمایت و به انجام کارهای بیشتر تشویقم می کند. من عاشق رقابت هستم، نمی خواهم زیادی کارم را بزرگ کنم، این مسابقات همچنان برای من سخت هستند، اما ارزشش را دارند، نه فقط به خاطر چیزی که به خودم ثابت می کنم، بلکه به خاطر چیزی که به دیگران می آموزم. در مسابقات وقتی در کنار کسانی که برای دفعه اول در مسابقه شرکت کرده اند حرکت می کنم،
و نگاهشان را میبینم که به شخصی مثل من می افتد، بسیار الهام بخش است، و به آنها کمک میکند مسابقه را به پایان برسانند. به تمام کسانی که زندگی موانع فیزیکی و احساسی برای فعالیت در مسیرشان قرار داده می گویم اجازه ندهید مانعتان شود، از آن عبور کنید یا دورش بزنید تا به هدف نهایی خود برسید.
کاری از گروه ترجمه به اندام ( دکتر کرمانی )
نظرات