قبل و بعد بارداری نداره، همیشه ملکهی زندگیت باش! ۱۴۰۰/۰۵/۱۰ من تازه مادر شدم. مادر شدن عجیبتر از اون چیزی بود که فکر میکردم. قبلا از عشق مادر به فرزند شنیده بودم اما نمیتونستم تصور کنم انقدر این عشق عمیق باشه. اصلا جنسش با عشق زمینی متفاوت بود. انگار یک تیکه از وجودت رو گذاشته باشن توی بغلت و بگن باید مراقبش باشی. یک تیکه از وجودت که دیگه بدون اون نمیتونی زندگی کنی.وقتی که باردار شدم یکی از نگرانیهام سلامت بچه بود. دائم استرس داشتم که نکنه یک کاری بکنم بچهم آسیب ببینه! برای همین خیلی توی انتخابهام به خصوص انتخاب غذا حساسیت به خرج میدادم تا بتونم سلامت بچه رو تضمین کنم. از طرف دیگه این هم میترسیدم که وزنم توی دوران بارداری بالا بره. میدونستم اگر وزن زیاد بالا بره ممکنه به دیابت بارداری دچار بشم و جنین هم آسیبهایی ببینه.خیلی از خانمها رو توی دوران بارداری میدیدم از ترس این که بچهشون کم وزن به دنیا نیاد، پرخوری میکردن اما در نهایت بعد از زایمان این وزن خودشون بود که خیلی بالا رفته بود. با خودم فکر کردم همیشه شنیدیم که پیشگیری بهتر از درمانه! فکر کردم بهتره توی همین دوره بارداری به فکر وزنم باشم تا اینکه بخوام بعدش با بچه و کلی کار دیگه رژیم هم بگیرم. من خیلی وقته توی مجموعه دکتر کرمانی کار میکنم. میدونستم در کنار رژیمهای لاغری و چاقی، رژیم بارداری هم داریم. افراد زیادی رو هم دیدهبودم که رژیم بارداری ما رو خریدن و از نتیجهش هم به شدت راضی بودن. با خودم گفتم وقتی موقعیت به این خوبی هست و این رژیم هم جوابش رو پس داده چرا امتحان نکنم؟ این شد که وارد سایت مجموعه خودمون شدم و رژیم رو خریداری کردم. باید بگم بهترین رژیمی بود که دیدم. نه به خاطر این که خودم توی مجموعه دکتر کرمانی کار میکنم نه! به خاطر اینکه به معنای واقعی کلمه عالی بود. همه خانمهای باردار رو به هوسهای ناگهانیشون میشناسن. رژیم بارداری من برنامه روزمنو داشت که خیلی راحت میتونستم با اون هرچی که هوس میکنم رو بخورم. البته باید بگم هدف رژیم بارداری کاهش وزن نیست! هدف رژیم بارداری اینه که وزنتون رو تو اون نه ماه کنترل میکنه تا وزنتون بیش از اندازه بالا نره. در عین حال به وزن گیری جنین هم توجه میکنه تا خدایی نکرده مشکلی براش پیش نیاد.
به دوران اوج زیبایی و خوش هیکلی خودم برگشتم ۱۴۰۰/۰۵/۰۳ سلام من زهره حاجیلو هستم. 39 سالمه و در تهران، شهرستان شهریار زندگی میکنم. وزن اولیهم 87 کیلو بود و بعد از دریافت رژیم دکتر کرمانی به وزن 75 کیلو رسیدم. همه اعضا خونواده من تناسب اندام دارن و خیلی خوش هیکلن. اما من با اینکه ورزشکار بودم هنوز کمی اضافه وزن داشتم. برای همین حدود 15 سال پیش رفتم سراغ رژیم گرفتن. اتفاقا همین رژیم دکتر کرمانی رو هم گرفتم و نتیجهش خیلی خوب بود. خیلی خوب وزن کم میکردم و اصلا سخت نبود. تا یک مدت طولانی هم وزنم سر ثابت موند و هیچ تغییری نکرد. رژیم دکتر کرمانی خوبیش اینه که ماهیگیری یادت میده و بعد از اینکه به وزن ایدهآلتم رسیدی، خودت دستت میآد که چیکار کنی و چی و چقدر بخوری که وزنت ثابت بمونه. کلی بخوام بگم این رژیم سبک زندگی درست رو یاد میده.حالا داشتم میگفتم که 15 سال پیش رژیم دکتر رو گرفتم و خیلی هم خوب پیشرفتم تا اینکه باردار شدم. دیگه بارداری همانا و پرخوری و هوسهای مختلف و ویارونه هم همان. آدم بخواد و نخواد توی بارداری وزن زیاد میکنه. زایمان که کردم اضافه وزنم همراهم موند. خودم سر خود یکم رژیم میگرفتم و ورزش میکردم ولی فایدهای نداشت تا همین چندماه پیش که دوباره تصمیم گرفتم وزنم رو با رژیم دکتر کرمانی پایین بیارم. من 39 سالم بود و بیماری خاصی نداشتم. دلیل اصلی این که میخواستم وزنم رو پایین بیارم زیبایی و خوش اندامی بود. به سبک زندگی غلط عادت کرده بودم. دائما سفر میرفتم و پرخوری میکردم و در نتیجه وزنم هم بالاتر میرفت. بعد که میرفتم لباس بخرم میدیدم ای بابا باز سایزم بیشتر شده و 46 هم دیگه اندازهم نیست. مثلا باید 48 رو امتحان میکردم. خلاصه که این سایز بالا خیلی روی مخم رفته بود. مخصوصا من که به خوش اندام بودن معروف بودم و حالا که اندام خوبم رو از دست داده بودم خیلی احساس ناراحتی میکردم. بعضی وقتها مجبور میشدم برم لباس فروشیهای سایز بزرگ خرید کنم و از این کار واقعا بدم میاومد. خلاصه که به خاطر همین چیزها ترغیب شدم بازم رژیم دکتر کرمانی رو امتحان کنم. به رژیم ایشون اطمینان کامل داشتم. یک موقعهایی عکسهای خودم رو میدیدم و از اینکه چاق افتادم بدم میاومد. همین شد که تصمیمم برای رژیم گرفتم قطعی شد. البته قبل از رژیم میخواستم یک نوع عمل لاغری هم انجام بدم که همسرم مخالفت کرد. ایشون گفتن من میتونم با رژیم و ورزش وزن کم کنم و حسابی به رژیم گرفتن تشویقم کردن.
احساس کردم بعد از گرفتن این رژیم مرگ در انتظارمه ۱۴۰۰/۰۴/۲۷ سلام من رویا طلوع هستم. 56 سالمه و در استان تهران زندگی میکنم. وزن اولیه من 84 کیلو بود و بعد از شرکت توی لیگ لاغری دکتر کرمانی به وزن 75 کیلو رسیدم. البته هنوز توی دوره رژیم هستم و باید وزن بیشتری کم کنم تا به وزن ایدهآلم برسم. 20 سال بود که 40 کیلو اضافه وزن داشتم. بیست سال بود که عذاب و سختی و سنگینی رو تحمل میکردم و دیگه طاقتم طاق شده بود. دیگه تحمل نداشتم. زانو درد و کمر درد داشت دیوونهم میکرد. همیشه فکر میکردم نمیشه. فکر میکردم نمیتونم وزن کم کنم. همه این فکرها تقصیر من هم نبود. رژیمهایی گرفته بودم که به حدی سخت بودن، باعث شدن یک هفتهای رژیم رو قطع کنم. اوایل رفتم پیش یک دکتر تغذیه و از ایشون رژیم گرفتم. انقدر برنامه رژیمشون سخت و سنگین بود که افت فشار شدید پیدا کردم. برای همین سر یک هفته رژیم رو قطع کردم. به قدری حالم بد شد که احساس میکردم بعد از گرفتن این رژیم قطعا میمیرم. اما خب خدا رو شکر بعد از یک مدت برگشتن به روال عادی غذا خوردن حالم بهتر شد. یکم دیگه که گذشت با خودم گفتم حالا تو که تصمیم گرفتی رژیم بگیری، یک بار دیگه امتحان کن. این بار رژیم کتوژنیک رو امتحان کردم. به سختی و بدی رژیم اولی نبود اما اینم باز مشکلات خودش رو داشت. این بار مشکل اصلیم با رژیم کتوژنیک این بود که پختن غذاهاش خیلی سخت بود. اول اینکه غذاهات از سفره خونواده جداست و باید برای خودت غذای جدا درست کنی. دوم اینکه مواد غذایی مورد نیاز برای پخت غذاهای کتوژنیک خیلی سخت پیدا میشه و قیمت نسبتا بالایی هم داره. خلاصه یک هفته که گذشت بیخیال رژیم کتوژنیک هم شدم. دکتر کرمانی رو از خیلی وقت پیش میشناختم. نمیشه شما اضافه وزن داشته باشی و اسم دکتر کرمانی به گوشت نخورده باشه. از صفحه اینستاگرامشون ایشون رو میشناختم. به خاطر دوتا تجربه قبلیم دید خوبی نسبت به رژیم گرفتن نداشتم. اما هر موقع میرفتم توی پیج دکتر کرمانی با خودم فکر میکردم چقدر رژیمشون خوبه! چقدر صحبتهای دکتر دلنشین و مفیده. بد نیست یک شانس دیگه به خودم بدم.
سربازی که رفتم همه چی خراب شد ۱۴۰۰/۰۴/۲۰ سلام من محمود زمانی هستم. 30 سالمه و در استان تهران زندگی میکنم. وزن اولیه من 103 کیلو بود. بعد از دریافت رژیم دکتر کرمانی توی کمپین لیگ لاغری به وزن 84 کیلو رسیدم. من ورزشکار حرفهای بودم. از سن دوازده سالگی تا دوران سربازی کشتی و بوکس کار میکردم. همیشه فعالیت بدنیم بالا بوده. شاید باورتون نشه ولی قبل از شروع سربازیم 70 کیلو بودم. بعد از اینکه سرباز شدم خب فعالیت بدنیم کم شد. دیگه مثل قبل هم ورزش نمیکردم. درگیر کار و زندگی شده بودم و به فکر بالا رفتن وزنم نبودم. هر روز بیشتر از روز قبل میخوردم. چون معدهم بزرگتر میشد، هر روز گرسنهتر از روز قبل بودم. ازدواج که کردم مشغلههای ذهنیم بیشتر و بیشتر شد. یک روز به خودم اومدم دیدم شدم 103 کیلو! باورم نمیشد این منم. منی که هفتاد کیلو بودم و هیکل ورزشکاری داشتم. حالا 103 کیلو شده بودم. واقعا برای من تعجب آور بود. ولی خب جای تعجب نداشت تحرکم خیلی پایین بود. فقط میخوردم. کارم هم که پشت میز نشینی بود. چاقی اذیتم میکرد. یک قدم میخواستم پیاده برم به نفس نفس میافتادم. هرازگاهی کمر درد داشتم. میدونید انگار شروع یک دوره بیماری بود. اگر همین الان به دادش میرسیدم سلامتیم رو حفظ میکردم و دیگه لازم نبود نگران این باشم که ده سال دیگه چقدر مریضی دارم. اما اگر به فکر چاره نمیافتادم معلوم نبود پسفردا چه بیماریهایی بیا سراغم. برای همین تصمیم گرفتم تا هنوز وارد مرحله بدتری نشدم و مشکل جدیتری برام پیش نیومده رژیم بگیرم. یک ماهی رفتم سراغ دمنوشهای لاغری اما فایدهای نداشت. طبق دستور العملشون هم عمل میکردم. مثلا یک ساعت قبل از صبحانه یا نیم ساعت قبل از غذا دمنوش رو میخوردم. اما هیچ فایدهای نداشت. واقعا دیدم فایدهای نداره. دریغ از یک گرم کاهش وزن. دو ماه بعدش سراغ رژیم دکتر کرمانی رفتم.
لیگ لاغری من رو از عذاب نجات داد ۱۴۰۰/۰۴/۱۳ سلام من نرگس رحمانی هستم. 42 سالمه و در استان تهران زندگی میکنم. من با کمپین لیگ لاغری دکتر کرمانی وزن کم کردن رو شروع کردم. وزن اولیه من 77 کیلو بود و با برنامه غذایی ایشون به وزن 66 کیلو رسیدم. اعضا خانواده من همگی چاق هستن. پرخوری هم که ماشالله. همه پرخورن. دوتا پسر دارم. یکیشون 18 سالشه و نزدیک 119 کیلو وزنشه. حالا بعدا براتون میگم که پسرم الان برای کاهش وزنش داره چیکار میکنه. سالهای پیش خواهر من با دکتر کرمانی رژیم گرفت و خیلی وزن کم کرد. وزن اولیهش 116 کیلو بود. بعد از رژیم دکتر کرمانی به وزن 64 کیلو رسید. منم نسبت به قدم که 160 بود اضافه وزن داشتم. خیلی دلم میخواست من مثل خواهرم وزنم پایین بیاد و لاغر بشم. ظاهرم رو واقعا دوست نداشتم. وقتی میدیدم خواهرم لاغر شده، چقدر خوشگل شده، چقدر لباسهاش بهش میآد، چقدر هیکلش خوب شده و خوش اندامه و توی لباس مجلسی مثل الماس میدرخشه، منم دلم خواست وزنم رو کم کنم تا همین قدر خوشگل و خوش اندام بشم. البته برای انجام کارهام هم مشکل داشتم. پاهام و زانوهام درد میکرد. هرموقع میخواستم کارهای خونه رو بکنم بعد از یکم کار کردن اذیت میشدم. دردم شروع میشد. سریع عرق میکردم. به نفس نفس میافتادم. جرات نداشتم دوتا پله بالا و پایین برم. تا دوتا پله میرفتم بالا درد زانو و پاهام درد میگرفت. همه عمر این سختی دنبالم بود و دیگه من از دستش خسته شده بودم. دیگه میخواستم همه این دردها تموم بشن و من راحت بشم. میدونستم چاره کار هم کاهش وزنمه. اوایل سعی میکردم با این رژیمهای سر خود و الکی که توی اینترنت پیدا میشه مثل رژیم کانادایی و چیزایی مثل اون وزنم رو پایین بیارم. اما هیچ فایدهای نداشت. همهش فقط عذاب گرسنگی بود. یعنی من با این رژیمها همیشه خدا گرسنه بودم. ضعف میکردم و بیحال میشدم. انگار یک ساله هیچی نخوردم. از اونطرف هم انقدرر سخت بود پیروی از این رژیمها که یه هفتهای ولش میکردم. دوباره روز از نو روزی از نو. همون وزنی که کم کرده بودم هیچ، حتی بیشتر از اون وزنم بالا میرفت. خلاصه که وقتی دیدم خواهرم انقدرر بیدردسر وزنش کم شده گفتم چرا من انقدرر خودم رو با این رژیمهای من درآوردی اذیت میکنم؟ خب یک رژیم درست و حسابی مثل رژیم دکتر کرمانی بگیرم. رفتم توی صفحه اینستاگرام ایشون و اونجا بود که پست کمپین لیگ لاغری رو دیدم. اینکه همراه با بقیه تو یه گروه وزن کم کنم خیلی برام جذاب بود. برای همین تصمیم گرفتم توی برنامه رژیمشون ثبت نام کنم. من برنامه غذایی روزمنو رو انتخاب کردم که فوق العاده بود. یعنی تو یه کلمه بخوام بگم واقعا فوق العاده بود. انقدر این برنامه رژیم گرفتن رو راحت میکرد که خدا میدونه. یعنی لازم نبود من زحمت اضافه بکشم. همون چیزی که برای بقیه میپختم خودم هم میخوردم. فقط اندازه غذا رو برنامه مشخص میکرد. راحت هرچی هوس میکردی میتونستی بخوری. دیگه از این بهتر چی هست؟ الان پسر من رژیم گرفته. گفتم که 119 کیلوعه. هرچقدر بهش گفتم بیا با رژیم دکتر کرمانی وزنت رو بیار پایین قبول نکرد. گفت من میخوام یه رژیم دیگه رو امتحان کنم. الان به قدری پشیمونه که خدا میدونه. همهش میگه مامان بیا بیخیال پولی که دادیم بشیم. من میخوام رژیمم رو عوض کنم، رژیم دکتر کرمانی رو بگیرم. بهش میگم مامان جان حالا یک ماهه دیگه مونده صبر کن تموم بشه این رژیمت بعدش بیا مثل من با رژیم دکتر کرمانی لاغر کن.
سراغ هر رژیمی میرفتم از گرسنگی تلف میشدم ۱۴۰۰/۰۳/۳۰ من مصطفی جوانشیر هستم. 32 سالمه و در استان تهران زندگی میکنم. وزن اولیه من 126 کیلو بود و بعد از هفت ماه دنبال کردن رژیم و دستورات دکتر کرمانی به وزن 87 کیلو رسیدم. با اینکه ورنم زیاد بود اما بیماری خاصی نداشتم. منتها آدم یه جایی از زندگیش به مرحلهای میرسه که دلش میخواد چیزی رو تغییر بده. در مورد من اون چیز وزنم بود. دیدید یک دفعه یه موضوعی میره روی مختون؟ با خودتون میگید من باید این رو یه کاریش کنم؟ یک دفعه وزنم رفت روی مخم. هر دفعه خودم رو توی آیینه نگاه میکردم و هیکلم رو میدیدم با خودم میگفتم چه وضعیه آخه. این چه هیکلیه برای خودت درست کردی؟ کی وقت کردی انقدر زشت بشی تو اصلا؟ حالا وقتی میگم بیماری نداشتن منظورم اینه که فشار خون و کبد چرب و این بیماریها رو نداشتم. وگرنه خیلی کارها برام زجر آور بود. نفس کشیدن برام سخت بود. کلا انگار یه وزنه سنگین گذاشته بودن روی سینهم. نفسم بالا نمیاومد. راه رفتن برام عذاب آور بود. تا دو قدم راه میرفتم به نفس نفس افتادم. نمیتونستم درست راه برم. از همه چیز بدم میاومد. از وزنم، شکمم و از ظاهرم متنفر بودم. همه اینا باعث شد که به فکر رژیم گرفتن و کاهش وزن بیفتم. اول رفتم دکتر تغذیه و سعی کردم رژیم بگیرم. ولی اصلا نمیشد! دکتر میگفت هیچی نباید بخوری. منم میگفتم نمیشه که هیچی نخورد خب! از گرسنگی تلف میشم که. سراغ هر رژیمی میرفتم یه عیبی داشت که باعث میشد از رژیم گرفتن پشیمون بشیم. انقدر گشتم تا بتونم یه رژیم درست و حسابی پیدا میکنم. خلاصه تیرماه بود که بلاخره تونستم یه رژیم درست و حسابی پیدا کنم و اونم رژیم دکتر کرمانی بود. صفحه اینستاگرامشون رو پیدا کردم. رفتم تو صفحه و پیجشون رو زیر و رو کردم. خیلی خوب بود. از اطلاعاتی که توی پیجشون بود و صحبتهای دکتر خیلی خوشم اومد. ویژگیهای رژیمشون رو که خوندم فهمیدم این دقیقا همون رژیمیه که یه عمر دنبالش بودم. توی صفحهشون نوشته بود هر غذایی که دوست دارید میتونید بخورید. خب این دقیقا خلاف اون چیزی بود که دکتر اولی بهم گفته بود. منم که دیدم رژیمشون انقدر خوبه تصمیم گرفتم کاهش وزن رو شروع کنم. باید بگم درجه سختی رژیم دکتر کرمانی صفر بود. یعنی اصلا سخت نبود. من خیلی جدی رژیم رو دنبال میکردم و تا جایی که میتونستم بهش پایبند بودم. سرعت کاهش وزنم خیلی خوب بود. پشتیبانها گفته بودن تا صد کیلو سرعت لاغر شدن خیلی خوبه اما ممکنه بعد از صد کیلو سرعتش پایینتر بیاد. بعد هم پیشنهاد دادن برای اینکه به این مشکل برنخوردم و دچار استپ وزنی نشم میتونم ورزش کنم.
به معنای واقعی کلمه زشت شده بودم ۱۴۰۰/۰۳/۲۳ من جواد اصفهانی هستم. چهل سالمه و در استان فارس زندگی میکنم. لاغر شدن برای من به آسونی بقیه نبود. خیلی روی خودم کار کردم تا راضی شدم که رژیم بگیرم. درسته که از چاق بودن خوشم نمیاومد ولی شروع کردن رژیم هم برای من سخت بود. من توی دوران دانشجویی، تعریف از خود نباشه، خیلی خوشتیپ و سرحال بودم. ناسلامتی کشتی گیر بودم! از صبح تا شب رو توی باشگاه و زمین کشتی میگذروندم. واقعا چه دوران خوبی بود. یادش بخیر. خب رژیم گرفتن برای من سخت بود چون نمیتونستم قبول کنم که چاق شدم و باید یه فکری به حالش بکنم. منی که یک روزی همه بهم نگاه میکردن و میگفتن چقدر خوشتیپ و خوش هیکلی، حالا به خاطر این چاقی حتی یک لباس خوب هم نمیتونستم بپوشم. به خاطر اضافه وزن احساس میکردم توی چشم همه بودم. وقتی میرفتم توی جمع احساس میکردم همه نگاهها روی منه. تازه این فقط برای موقعی بود که تو یک جمع غریبه بودم. تو جمعهای فامیلی که از همه جا معذبتر بودم. انگار از در که وارد میشدم توی ذهن همه میگذشت که جواد انقدر خوب بود جوونیهاش، چرا الان اینطوری شده! چیشد انقدر چاق شده! از چاقی بدم میاومد. هردفعه که شلوار و پیراهنم بهم تنگ میشد و مجبور بودم لباس جدید و بزرگتر بگیرم همه وجودم از ناراحتی پر میشد. انگار توی برزخ بودم. اصلا چاقی یعنی توی جهنم زندگی کنی و هیچ راه فراری هم نداشته باشی. از اون دوران ورزشکاری و خوشتیپی فقط یاد و خاطرش برام مونده بود. حتی نمیتونستم دو قدم راه برم چه برسه به اینکه کشتی بگیرم. اینکه یکمی پیاده روی کنم و بعدش همه هیکلم از عرق خیس نشه شده و به نفس نفس نیفتم، شده بود آرزوی دست نیافتنی.
برای تغییر بدن اول باید ذهنت رو تغییر بدی ۱۴۰۰/۰۳/۱۶ من علی اصغر شریعتی هستم. 22 سالمه و در اراک زندگی میکنم. وزن اولیه من 136 کیلو بود و بعد از رژیم دکتر کرمانی به وزن 91 کیلو رسیدم. اعضا خانواده من همهشون اضافه وزن دارن و چاقن. پدرم قبلا چاق بودن ولی الان وزنشون بهتره. توی اقوام و فامیل هم افراد زیادی هستن که وزنشون بالاست. من بیماری خاصی نداشتم. با اینکه وزنم خیلی زیاد بود اما ورزش میکردم. فوتسال میرفتم و بدون مشکلی چند ساعت میدویدم. به خاطر همین ورزش کردن هم پا درد و کمر درد هم نداشتم. اما چیزی که باعث شد به فکر کاهش وزن بیفتم زندگی همسر و پسرم بود. من تازه پدر شدهم. شاید قبلا خیلی برام مهم نبود که زندگیم چی میشه و چجوری میگذره. وجود کسی به من وابسته نبود. اما الان با وجود همسر و پسرم زندگی من فقط برای خودم نبود. درسته که به خاطر چاقیم بیماری خاصی نداشتم اما میدونستم کم کم مریضیها پیداشون میشه. میدونستم همیشه جوون نمیمونم و یه روزی پیش میآد که پسر و همسرم بیشتر از همه چیز به پشتیبانی من نیاز دارن اما من مریض یه گوشه افتادم. نه تنها نمیتونم کمکشون کنم، بلکه یه بار اضافه هم روی دوششون میذارم. همین فکرها باعث شد که رژیم بگیرم. نمیخواستم زندگی پسرم رو با دستهای خودم نابود کنم. اول دمنوشهای لاغری رو امتحان کردم ولی هیچ فایدهای نداشت. بعد رژیمهای سر خود گرفتم تا وزنم پایین بیاد. یه مدت رعایت میکردم و وزنم هفت یا هشت کیلو پایین میاومد اما رهاش میکردم و رژیم رو میشکستم. انگیزهای برای لاغری نداشتم. به دنیا اومدن پسرم همه چیز رو عوض کرد. یکی از اقواممون عمل کرده بود. منم به این فکر افتادم که برم عمل کنم تا زود از شر این وزن زیادی خلاص بشم. تا مرحله آزمایشها رفتم. چند روز مونده به عمل با خودم گفتم ببین عمل کردن که همیشه هست. یه بار دیگه رژیم رو امتحان کن. این بار نشد برو عمل کن. این شد که تصمیم گرفتم برای آخرین بار به رژیم و خودم فرصت دوباره بدم.
داستان کاهش وزن قهرمان ووشو ایران! ۱۴۰۰/۰۳/۰۹ علی اکبر جوشقانی هستم و قهرمان اسبق ووشو ایرانم. از بچگی ووشو کار میکردم. بعد از تمام شدن دوره ورزشیم و رفتن به سربازی و درگیر زندگی و کار شدن، وزنم کم کم شروع به بالا رفتن کرد. با زیاد شدن وزنم دردهاهم یکی یکی سراغم اومدن. کمردرد و زانودرد امانم رو بریده بود. فکر کنید! من که عادت داشتم از صبح تا شب بدوم و برم این باشگاه و اون باشگاه، حالا بالا رفتن از دوتا پله هم برام سخت شده بود. داستان رژیم گرفتن و کاهش وزن من از 38 سالگی شروع شد. درست وقتی که تو مجموعه دکتر کرمانی استخدام شدم. اول که رفتم توی مجموعه اونقدرها به رژیم دکتر کرمانی ایمان نداشتم، اما دیدم همهی همکارهام توی مجموعه واقعا به دکتر و رژیمش ایمان دارن. یه کمی که زمان گذشت دیدم خیلیها هستن تو خود همین مجموعه که با رژیم دکتر کرمانی وزن کم کردن. خیلی از افراد دیگه هم بودن که توی مجموعه کار نمیکردن و از طریق اینترنت و اینستاگرام با دکتر آشنا شده بودن اما باز هم به ایشون ایمان قلبی داشتن و با برنامه ایشون وزن کم کرده بودن. راستش رو بگم از اینکه رژیم دکتر انقدر طرفدار داره متعجب بودم. میدونستم آدمهای زیادی هستن که با برنامه دکتر وزن کم میکنن ولی فکر نمیکردم انقدر زیاد باشن دیگه. خلاصه که وقتی دیدم همه دارن با دکتر کرمانی وزن کم میکنن با خودم گفتم من که دارم برای خود آقای دکتر کار میکنم چرا رژیم نگیرم خب؟ راستش رو بخواید وزن بالا خیلی اذیتم میکرد. بعد از دوران شور و حال جوانی و اون همه تحرک و ورزش و فعالیت بدنی به خاطر درگیر کار شدن و چرخوندن زندگی مجبور به یکجا نشینی شدم. از صبح زود تا ظهر گاهی هم تا شب روی صندلی پشت کامپیوتر مینشتسم تا اینکه یه روز به خودم اومدم دیدم این قهرمان ووشو شده 105 کیلو. این اتفاق برای من خیلی سنگین بود. روی اعتماد به نفسم تاثیر زیادی داشت. یه جورایی از خودم ناامید شده بودم. با خودم میگفتم آخه تو که یه روزی توی تیم ملی بودی چرا باید الان دو قدم که راه میری به نفس نفس بیافتی و همه وجودت درد بگیره. هردفعه زانودرد و کمردردم شروع میشد حسرت، همهی وجودم رو میگرفت. حسرت اون روزایی که بدن سالم و ورزشکاری داشتم. اوضاع وقتی بدتر شد که دیگه به خاطر اضافه وزن به کبد چرب و فشار خون بالا هم مبتلا شدم. این تیر آخری بود که به اعتماد به نفسم زده شد. قبلا یه ورزشکار و قهرمان تیم ملی بودم، الان یه آدم بیمار با کبد چرب و فشار خون بالا که حتی نمیتونست راحت نفس بکشه. واقعیتش وضعیت تناسب اندام هم توی خانوادهی من خیلی خوب نیست. عادتهای بد غذایی و برنامه غذایی ناسالمی که توی خانوادهمون بود نقش اساسی توی بالا رفتن وزن من داشت. به خصوص دستپخت مادرم. هر غذایی که مادرم درست میکنه انگار ملائک مستقیم از بهشت آوردنش. نمیتونم بگم چقدر خوشمزهست. واقعا نمیشه به غذاهاش نه گفت. اما خب الان دیگه چارهای نیست. باید نفسم رو کنترل کنم. قبلا به فکر رژیم نبودم. یعنی دوست داشتم وزنم بیاد پایین اما به این فکر نمیکردم که یه رژیم رو جدی دنبال کنم. یکی دوبار به صورت هیجانی رژیم گرفتم اما هیچ کدوم بیشتر از یک هفته طول نکشیدن. یه دورهای هم به این فکر افتادم که عمل کنم. بیشتر به خاطر اینکه به فکر هیکل ورزشکاری جوانیام میافتادم و با خودم میگفتم چی میشد اگه اون هیکل رو دوباره به دست میآوردم؟ چی میشد مثل قبل بدن سرحال و خوشاندامی داشته باشم؟ چی میشد مثل قبل هیچ مشکلی توی لباس خریدن نداشته باشم و هرچی که دوست دارم بپوشم؟ وقتی به وزن 105 کیلو رسیدم دیگه همه اعتماد به نفسم رو باخته بودم. جدا از شرایط خراب سلامتیم به جایی رسیده بودم که حتی یه لباس خوب نمیتونستم پیدا کنم و بپوشم. همهی دوستهای قدیمیم وقتی من رو میدیدن به اولین چیزی که اشاره میکردن چاقیم بود. من هم روز به روز ناراحتتر میشدم. از دست خودم بیشتر از همه ناراحت بودم. همهی اون سلامتی رو به خاطر دو سه تا لقمه بیشتر غذا خوردن به باد داده بودم.
این بار تو فرصتها رو بساز! ۱۴۰۰/۰۲/۲۶ مژگان سلطان محمدی هستم و در هامبورگ آلمان زندگی میکنم. باید بگم هدف اصلی من از رژیم گرفتن برگردوندن سلامتیم و حفظ اون بود. من 52 سالمه و با بالا رفتن سنم دیگه مثل جوانیهام سالم و سرحال نبودم. هنوز هیچی نشده به کبد چرب مبتلا شده بودم، معلوم نبود سنم بالاتر بره چه بیماریهایی انتظارم رو بکشه. برای اینکه اوضاع بدتر از این حرفها نشه تصمیم گرفتم هرچی زودتر رژیم بگیرم و به داد سلامتیم برسم. قبلا با یه دکتر دیگه رژیم گرفته بودم و میخواستم با دمنوشهای لاغری وزنم رو پایین بیارم، اما خودتون میدونید که این دمنوشهای لاغری چطورین. رسما هیچ فایدهای ندارن. این همه زحمت میکشی و وقت و بیوقت باید بری دمنوش درست کنی و بخوری آخرشم هیچی. دریغ از یک گرم کاهش وزن. بعد از اینکه دیدم رژیم گرفتن با این دمنوشها فایدهای نداره و فقط وقت تلف کردنه، به توصیهی پسرم اومدم سراغ رژیم دکتر کرمانی. اعضای خانواده من همهشون یه کمی اضافه وزن رو دارن. پسرم قبلا برای لاغر کردن، رژیم دکتر کرمانی رو گرفته بود و خیلی ازش تعریف میکرد. منم به خاطر پسرم تشویق شدم برم سراغ رژیم ایشون. [static_cta type=7 utm=?utm_source=type7&utm_medium=mojgan-soltan-mohammadi&utm_campaign=Recorddar_CTA] رژیم دکتر کرمانی با رژیم قبلیم زمین تا آسمون فرق میکرد. توش خبری از این دمنوشها و غذاهای مسخره نبود. برنامه غذاییش همون غذاهای معمولی بود که هرروز میخوردیم. مهمتر اینکه تنوع غذایی بالایی هم داشت. اینطوری نبود که برنامه غذایی یه هفته رو بدن و تو مجبور باشی یه ماه اون رو تکرار کنی و هی غذاهای تکراری بخوری. زندگی عادی رو میکردی و همون غذایی که بقیه میخوردن رو میخوردی. فقط اندازهی غذات کمتر از قبل میشد. البته اینم بگم که من برنامه غذایی دلخواه رو انتخاب کردم. با این برنامه میتونستم خودم غذاهای داخل رژیمم رو انتخاب کنم. خب این برای من خیلی خوب بود. از اونجایی که خارج از ایران زندگی میکردم و ممکن بود نتونم یه سری از غذاها یا میانوعدههایی که توی ایران راحت پیدا میشه رو توی هامبورگ پیدا کنم، با برنامهی دلخواه تونستم خودم انتخاب کنم که چی بخورم و چی نخورم. قشنگ میتونستم رژیمم رو با برنامه زندگیم تغییر بدم. برای مهمونیها هم دردسر نداشتم. اینطور نبود که بگم نه برای من امشب فقط باید مرغ بپزید یا نه من فقط تخم مرغ آبپز میخورم. اصلا اینطور نبود. من قشنگ با سالاد شروع میکنم. بعدش میرم سراغ غذای اصلی و به اندازه از غذای اصلی میخورم. بدون اینکه بخوام به کسی بگم رژیمم یا مجبور باشم غذای جدایی از بقیه بخورم.
با رژیم دکتر کرمانی کمکاری تیروئید رو شکست دادم ۱۴۰۰/۰۲/۱۹ سلام سمیرا حاجیزاده هستم و در استان شیراز زندگی میکنم. اگر بخوام صاف برم سر اصل مطلب که چرا وزنم بالا رفت باید بگم کمکاری تیروئید دلیل اصلی چاقی من بود. هیچوقت فکر نمیکردم با وجود کمکاری تیروئید بتونم لاغر شم. اما رژیم دکتر کرمانی ثابت کرد که هیچ چیزی تو دنیا نشد نداره. وزن اولیهی من 73 کیلو و قدم 154 بود. خوب این وزن برای این قد اصلا مناسب نبود.. اوایل، اضافه وزن اونقدرها اذیتم نمیکرد اما بعد از ازدواج و به دنیا اومدن بچهم کم کم آزار و اذیتهای وزن زیاد هم شروع شد. دیگه همه میدونن بچه، خصوصا بچهی کوچک، کار زیاد داره. سخت میتونستم به کارهای بچه برسم و هی دنبالش اینطرف و اونطرف برم. بعد از یه مدت کم کم پا درد و کمر دردم شروع شد. به سختی پا میشدم مینشستم. سنگینی بدنم به زانو و کمرم فشار میآورد. اینطوری هم نبود که به فکر اضافه وزنم نباشم. چند بار سعی کردم رژیم بگیرم، اما هر بار از رژیم گرفتن خسته میشدم و دوباره ولش میکردم. یا وزن کم میکردم اما بعد که میدیدم به وزن خوبی رسیدم، کم کم شروع میکردم به خوردن و بعد از یه مدت دوباره میدیدم که وزنم برگشته و چاق شدم. از طرف دیگه هردفعه که رژیم میگرفتم، حالم کلا خوب نبود. همهش ضعف و سرگیجه داشتم. با بعضی از رژیمها تپش قلب میگرفتم. برای همین زود هم خسته میشدم و رژیمم رو قطع میکردم. وقتی رژیم میگرفتم دائم گرسنه بودم. یه بار رژیم کانادایی گرفتم. نگم براتون. به معنای واقعی کلمه مردم و زنده شدم. دائم بیحال بودم. کلا آدمِ رژیم طولانی مدت هم نبودم. نه که عجله داشته باشم و دلم بخواد زود لاغر بشم، نه. بدنم کشش رژیم طولانی مدت رو نداشت. نهایتا یک ماه رژیم میموندم. تازه اونم با کلی سختی و ضعف. بعد از اینکه رژیم دکتر کرمانی رو گرفتم فهمیدم نه بابا، تقصیر من و بدنم نیست این بیحالیها. مقصر اصلی این رژیمهای بیخود و غیراصولیه که میگرفتم. خدا شاهده که با برنامه غذایی دکتر کرمانی نه ماه بدون هیچ دردسری، بدون یه ذره ضعف و سردرد و بیحالی رژیم گرفتم، دریغ از یه ذره احساس گرسنگی. اصلا دیگه دلم نمیخواست رژیمم رو بشکنم. بعضی موقعها اطرافیان میاومدن میگفتن این رژیم رو امتحان کن اون رژیم رو امتحان کن. منم میرفتم برنامه رژیمها رو با برنامه غذایی خودم که از سایت دکتر کرمانی گرفته بودم مقایسه میکردم میدیدم نه بابا، این کجا و آن کجا. باور کنید بعضیهاشون برای یه هفته برنامه غذایی نوشته بودن و حالا باید برای یه ماه همون برنامه رو رعایت میکردم. خب آدم زده میشه یه ماه هی غذاهای تکراری و هی میان وعدههای بیمزه بخوره.
رویاهات رو برای دیگران تعریف نکن، نشونشون بده ۱۴۰۰/۰۲/۱۲ مهدی زینالی هستم. 45 سالمه و در شهر قزوین زندگی میکنم. وزن اولیهم 112 کیلو بود. بعد از دریافت رژیم دکتر کرمانی به وزن 95 کیلو رسیدم.علت اصلی تصمیم من برای کاهش وزن کبد چرب بود. البته واقعیتش رو بخواید من تصمیم گرفتم وزنم رو کم کنم چون نگران زن و بچهم شدم. معلوم نبود به خاطر این وزن لعنتی بعد از کبد چرب چی منتظرم باشه! ممکن بود دفعه بعدی به جای رفتن به دکتر برای درمان کبد چرب، مجبور میشدم برای سکته برم بیمارستان. برای همین وقتی دکترم گفت کبدت چربه و باید وزنت رو بیاری پایین تا درمان بشه. همون لحظه بدون معطلی گفتم چجوری آقای دکتر؟من قبلا سعی کرده بودم با دمنوش وزنم رو پایین بیارم، اما هیچ فایدهای نداشت. دریغ از یه گرم کاهش وزن! تازه اسمش هم دمنوش لاغری بود. انقدر هم دردسر داشت که خدا میدونه. یهو باید 2 نصف شب پا میشدم یه دمنوش دم میکردم و میخوردم. خلاصه همه این حرفها رو برای دکتر هم گفتم. دکتر بهم گفت این دمنوشها به هیچ دردی نمیخوردن، بهترین راه برای لاغری رژیمه. دکترم برنامه غذایی دکتر کرمانی رو بهم معرفی کرد که باید بگم خدا خیر دو عالم رو بهشون بده.خلاصه این شد که رژیم دکتر کرمانی رو گرفتم و الان با خودم میگم دمت گرم که به حرف دکترت گوش کردی. من برنامه دلخواه رو انتخاب کردم. برنامه دلخواه یه دنیا خوبی داشت. اول اینکه هرچی دوست داشتم انتخاب میکردم. دیگه اگه هوس یه غذایی رو میکردم، لازم نبود تو حسرتش بمونم یا دست رد به هوسم بزنم. تو برنامه دلخواه واردش میکردم و میخوردم.دوم اینکه لازم نبود به خانومم زحمت بدم تا برام غذای جدا درست کنه. اصلا بعضی وقتها دور هم مینشستیم و باهم برنامه غذایی رو انتخاب میکردیم. هرکی هرچی دوست داشت رو میگفت و وارد برنامه میکردیمش. اینطوری با خانوادهم همسفره میشدم وهمه از غذا خوردن لذت میبردیم.