مصــاحبه اختصاصی با سارا جویا جدیدترین رکوردار وب سایت دکتر کرمانی من 37 سالمه. وزن اولیهام 92 کیلو بود و با رژیم دکتر کرمانی توی هفت ماه به وزن 68 کیلو رسیدم. رژیم کانادایی، سوئدی، رژیمهای سر خود، قرص لاغری، دمنوش لاغری. همه و همه. با بعضیهاشون وزن کم کردم اما انقدر سخت بودن که رهاشون کردم. بعدش دوباره وزنم برگشت و حتی بیشتر از قبل شد. از قرصهای لاغری بیشترین ضرر رو خوردم. داشتم به خاطر قرصهای لاغری اسلیم فست بیناییم رو از دست میدادم. هر رژیمی میگرفتم ریزش مو شروع میشد و جلو سرم خالی میشد. رژیمهای محدود کننده الکی. مثلا مدتی از صبح تا شب هر روز شیر و خرما میخوردم. یا مدتی میگفتم اصلا غذا نمیخورم. فکر میکردم چاقی من به خاطر غذا خوردنه. ولی به جاش میوه میخوردم. فکر میکردم میوه چاق نمیکنه. هفتهای دوبار فست فود میخوردم. امکان نداشت ماهی سه چهار کیلو پنیر پیتزا تو خونه ما تمام نشه. حتی املت هم با پنیر پیتزا میخوردیم. دائما در حال خوردن بودم. الان میتونم بگم دکتر کرمانی معجزه رژیم زندگی من بود. من هیچ کس رو به اندازه پدرم توی این دنیا دوست نداشتم؛ اما الان به همه میگم من دکتر کرمانی رو به اندازه پدرم دوست دارم. اما بعد از یکی دو هفته با کمک پشتیبانها تونستم به رژیم عادت کنم. الان همه اعضا خانواده من باهام همراهن. دخترم به شدت سبک زندگی سالم الآن رو دوست داره. فقط چیزهای سالم میخوره. با سالم خوری تونست از 66 کیلو به 54 کیلو برسه. تولد هجده سالگیش که شد نذاشت براش کیک بگیریم. گفت بریم بیرون. گفتم خب پس بریم فست فودی بخوریم که دوست داری. اما نذاشت باز هم بریم فست فودی و گفت بریم جوجه بخوریم که سالمتره. اگر میرفتم دکتر که صد در صد برام قرص و دارو مینوشت. اما الان خدا رو شکر همه دردهام برطرف شد. قند و چربی خونم پایین اومده. زانو دردم کلا رفع شده. اصلا درد کمر رو دیگه احساس نمیکنم. همونطور که گفتم به خاطر زانو درد نمیتونستم راه برم. ورزش کردن هم برام سخت بود. اما میدونستم رژیم بدون ورزش نمیشه. اوایل روزی یک ربع توی خونه دوچرخه ثابت میزدم یا راه میرفتم. بیشتر از این نمیتونستم راه برم چون زانوهام درد میگرفت و به نفس نفس میافتادم. بعد از اینکه وزنم کمی پایینتر اومد، تونستم برم بیرون و ورزش کنم. ورزش کردن خیلی کاهش وزنم رو سریعتر میکرد. از دکتر کرمانی یاد گرفتم نباید در حق خودم و بچهها ظلم کنم. مادر اگر بچههاش رو دوست داره باید به فکر خودش و بچههاش باشه و نذاره این خوراکیهای مضر به بچههاش آسیب برسونه استپ وزنی داشتم و پیاده روی من رو از استپ وزن نجات داد. به پشتیبانها زنگ میزدم و ازشون کمک میخواستم تا مشکل استپ وزنیم رو حل کنن. اوناهم با حوصله تمام همه چیزهایی که ممکن بود باعث استپ وزنیم بشه رو توضیح میدادن. همه رو یکی یکی بررسی کردن و براشون راه حل دادن. اشتباهاتی که توی رژیم میکردم رو اصلاح کردن و بهم گفتن حتما حتما ورزش کنم تا بدنم از استپ وزنی خارج شد که دقیقا همینطور هم شد. قبلا عادت به کالری شماری داشتم. فکر میکردم اگر کالری کم بخورم لاغر میشم. اما واقعا اینطور نبود. من کالری کمتری میخوردم اما به جاش غذاهای مضر انتخاب میکردم. مثلا کلوچه رو انتخاب میکردم. شاید هیچ غذایی نمیخوردم اما همین هله و هوله خوردن باعث میشد وزنم پایین نیاد. با رژیم دکتر کرمانی فهمیدم رژیم به معنای نخوردن نیست. رژیم گرفتن یعنی سالم غذا خوردن. میرفتیم دوباره بستنی فروشی و هرچی که بچهها دوست داشتن براشون میخریدیم تا بخورن. اوایل فکر میکردیم اصلا مگه میشه آدم با ساندویچ نوشابه نخوره؟ اصلا از گلو پایین نمیره اون غذا. اما الان همه چی تغییر کرده. الان دخترم نوشابه که میخوره میگه این چقدر بد مزه است. اصلا دیگه نوشابه دوست نداره. قبلا از جلو فست فودی میگذشتیم فقط ده دقیقه میایستادیم بو میکردیم. اما الان اسم غذای فست فودی میآد من حالم بد میشه. پس فردا اگر بچه من کبدش رو به خاطر این چیزها از دست بده من چیکار کنم؟ مادر اگر بچههاش رو دوست داره باید به فکر خودش و بچههاش باشه و نذاره با این خوراکیها بچه آسیب ببینه. بعد از کاهش وزنم به مهمونیها که میرفتم کسی من رو نمیشناخت. خواهرم پنج سال از من کوچیکتره و اندام خوبی هم داره. بعد از اینکه لاغر شدم همه ما رو توی مهمونیها باهم اشتباه میگرفتن. فکر میکردن من خواهر کوچیکمم. تغییر من خیلی زیاد بود و الان عاشق خودمم. توصیه من به همه اونایی که اضافه وزن دارن:عمه من سه ساله که از چاقی فلج شده!
همه اعضا خانواده من به جز خواهرم اضافه وزن دارن. عمه من از اضافه وزن زیاد فاج شد و مجبور شد توی خونه بشینه. هر نوع رژیمی که شما فکرش رو بکنید امتحان کردم.
من به خوردن اعتیاد داشتم. شبها که پا میشدم از خواب تا برم آب بخورم یا دستشویی برم، سر راه سراغ یخچال میرفتم و سیبی چیزی بر میداشتم و میخوردم.
پونزده سال بود که اضافه وزن داشتم. وزن اضافی پدر زانوها و کمرم رو در آورده بود. راه که میرفتم زانوهام صدا میداد. هرجا که میرفتیم، مثل کوه یا پارک، من باید میشستم یک گوشه. چون نمیتونستم راه برم، فکر میکردم با خوردن قرص و دمنوش لاغر میشم. یکی از دوستانم به خاطر همین قرصهای لاغری جونش رو از دست داد.
رژیم دکتر کرمانی معجزه زندگی من بود. توی اینستا باهاشون آشنا شدم. با خودم گفتم تو که این همه خرج خوراکی و چیزهای مضر میکنی، سیصد تومن که چیزی نیست بیا این رژیم رو هم امتحان کن.
رکورد دارهای
مـا خالیـــههمین الان ثبت نام کن
اوایل رژیم برام سخت بود. گفتم که به خوردن معتاد بودم. وقتی شروع به رژیم گرفتن کردم همسرم فکر میکرد این بار هم مثل دفعههای قبل ولش میکنم.
ما از هرچی شکر و قند و پنیر پیتزاست متنفر شدیم. قبل از اینکه رژیم بگیریم قند و چربی خونم بالا بود. فاصله کمی با دیابت داشتم.
وزن اولیه: 92 کیلو گرم
وزن پایانی: 68 کیلو گرم
میزان کاهش وزن: 24 کیلو گرم
کمی طول کشید تا سبک زندگیمون تغییر کرد. ما تابستونها هرشب میرفتیم بستنی فروشی و بستنی میخوردیم. شام بیرون میرفتیم و بعدش میگفتیم یعنی بستنی نخوریم؟
یاد گرفتم نباید در حق خودم و بچهها ظلم کنم. این ظلمه که من در حق خودمون میکنم. این کالباس و سوسیس خریدن، چیپس و پفک همه و همه فقط ضرره برای بچهام.
1- حواسشون به خریدهاشون باشه. سالم خرید کنن؛
2- قرص لاغری و دمنوش نخورن و سلامتیشون رو با این چیزها به خطر نندازن؛
3- در حق خودشون ظلم نکنن و برن سراغ خوردن چیزهای سالم؛
4- بدونن رژیم گرفتن یعنی سالم و درست غذا خوردن.
دیدگاه های شما
سیده ساراجویا ۲۲ شهریور ۱۴۰۰
کارشناس به اندام ۱۱ مهر ۱۴۰۰
اعظم موسی عرب ۲۲ شهریور ۱۴۰۰