وزن اولیه: 97 کیلوگرم
وزن پایانی: 67 کیلوگرم
میزان کاهش وزن: 30 کیلوگرم
اول امیدم به خدا بود و بعدم دکتر کرمانی. ایشون فقط من رو لاغر نکرد. بهم امید و انگیزه داد و سلامتی رو بهم برگردوند. هربار با دیدن خودم توی آینه ذوقزده میشم و لذت میبرم.
قبلا که باشگاه میرفتم، رژیم هم بهمون میدادن؛ رژیم سبزیجات و پروتئین و میوهجات به این صورت که یه هفته سبزیجات مصرف میکردیم، یه هفته میوهجات یه هفته پروتئین و به همین ترتیب. خیلی سخت بود و نمیتونستم پایبند بمونم. یه مدت بعد این رژیم رو رها کردم و رفتم سراغ دمنوش؛ با دمنوش یه کمی لاغر شدم ولی دوباره چاقیم برگشت.
خودمم گاهی سرخود کمخوری میکردم. مثلا چهل روز رژیم مندرآوردی داشتم و وقتی دوستامو دیدم اصلا باورشون نشد گفتن هیچ فرقی نکردی لاغر نشدی! یادمه اومدم خونه و کلی گریه کردم به همسرم گفتم چهل روزه رژیمم اینهمه دارم سختی میکشم ولی انگار نه انگار... دیگه همون موقعها یکی از دوستام شمارهی دکتر کرمانی رو بهم داد و فقط منتظر شدم صبح بشه تا حضوری برم رژیم بگیرم. به شعبهی رسالت مراجعه کردم و رژیمم رو حضوری گرفتم. نوع رژیمم روزمنو بود.
[static_cta type=7 utm=?utm_source=type7&utm_medium=leila- abiazi&utm_campaign=Recorddar_CTA]
ورزش توی کاهش وزنم خیلی تاثیر داشت پیادهروی میکردم حتی توی خونه. تمرینات ورزشی هم انجام میدادم چهل دقیقه پیادهروی میکردم و بیست دقیقه تمرینات ورزشی.
بعضی چیزای مضر رو خودم حذف کردم مثلا دو ساله لب به نوشابه نزدم یا کیک و شیرینی قنادیا رو اصلا نمیخورم. توی مهمونی اگر باشه یه تیکه کوچک کیک خونگی میخوردم. یا گاهی غذای رژیمی درست میکنم مثلا گریل میکنم ولی در کل همه چی میخوردم تقریبا و سخت نمیگرفتم.
توی مسافرت و مهمونی هم رعایت میکردم و مشکلی نداشتم. رژیمم که روزمنو بود میتونستم بعضی وعدهها یا غذاها رو توش جابجا کنم و طبق برنامهم پیش برم.
بعد از اینکه وزنم کم شد؛ خیلی از اطرافیانم منو که میدیدن انگیزه میگرفتن و رژیم رو شروع میکردن. من به همشون توصیه میکردم رژیمی بگیرید که همه چی بتونید بخورید و سفرهتون رو از خانواده جدا نکنید.
قبلا مشکلات گوارشی و یبوست داشتم ولی توی طول رژیم نه تنها بدتر نشد که حتی بهتر هم شدم. کارشناسها هم خیلی کمکم میکردن گاهی نا امید میشدم یا خوب وزن کم نمیکردم، اما خیلی بهم انرژی میدادن؛ مثلا مسافرت رفتم و دوکیلو چاق شدم خیلی ناراحت شدم و استرس داشتم تا اینکه کارشناس بهم گفت طبیعیه و به خاطر آب و هوا و خیلی چیزای دیگهس و برمیگرده. آروم شدم و همینطور هم شد. تونستم خیلی زود دو کیلو رو جبران کنم و دوباره بیفتم روی ریل!
همسرم خیلی بهم انگیزه میداد و کمکم میکرد؛ گاهی غذای رژیمی میپختم همسرم استقبال میکرد و خوشش میاومد حتی اگر خیلی خوشمزه نمیشد، باز هم تعریف میکرد و میخورد که توی ذوقم نخوره.
توی طول رژیمم هرروز پست و استوریهای پیج دکتر کرمانی رو دنبال میکردم و انرژی و انگیزه میگرفتم. لاغر هم که میشدم و وزنم پایین میاومد، بیشتر انگیزه میگرفتم برای ادامه دادن با رژیم دکتر کرمانی.
اینطوری بگم که اول امیدم به خدا بود و بعدم دکتر کرمانی. ایشون فقط من رو لاغر نکرد. بهم امید و انگیزه داد و سلامتی رو بهم برگردوند. هربار با دیدن خودم توی آینه ذوقزده میشم و لذت میبرم.
توصیهم به کسایی که میخوان وزن کم کنن اینه که:
1- به حرفای منفی توجه نکنید
2- فقط روی هدف و حال خوبتون تمرکز کنید
3- خواستن توانستنه پس اراده کنید حتما از پسش برمیآیید