مصــاحبه اختصاصی با چیمن علیمرادی جدیدترین رکوردار وب سایت دکتر کرمانی وزن اولیه: 90 کیلوگرم وزن پایانی: 64 کیلوگرم میزان کاهش وزن: 24 کیلوگرم بعضیا پرخوری میکنن و میگن بابا آدم مگه چقدر زندهس! من بهشون میگم بحث مُردن نیست بحث از پا افتادنه. آره هممون آخرش میمیریم ولی ممکنه قبلش زمینگیر بشیم. توی مهمونیها خیلی بهم تعارف میکردن ولی من پای رژیمم میموندم و همون مقدار همیشگی غذا میخوردم. هر قدرم تعارف میکردن من همون شش هفت قاشق برنجی که باید رو میخوردم. همین اراده و قاطعیت من روی اطرافیانم تاثیر گذاشت و خواهر و برادرم هم برنج کمتر مصرف کردن. من انگیزهای شدم تا اونا هم رژیم بگیرن و لاغر بشن. مثلا شیرینی نخوردن من و شکلات نخوردنم باعث شد اونا هم کم کم اینا رو حذف کنن و کمتر بخورن. خواهرم به من نگاه کرد و گفت وقتی تو تونستی پس منم قطعا میتونم. رژیم گرفت و الان داره وزن کم میکنه. جایگزینی توی این رژیم خیلی خوب بود. یه موقع مهمونی میرفتم، غذایی که سر سفره بود رو توی رژیمم انتخاب میکردم و همون رو می خوردم. برنامهی رژیمم انقدر تنوع غذایی داشت که کارم رو راحتتر هم کرده بود. دیگه هی نمیپرسیدم غذا چی درست کنم! شام چی بخوریم ناهار چی بخوریم! طبق همون برنامه هم آشپزی میکردم هم رژیم میگرفتم. مثلا توی برنامهم که سبزیپلو با ماهی یا آش بلغور بود، همون رو برای خودمون درست میکردم. کیست تخمدان داشتم و عادات ماهانهم نامنظم بود. کبدم چرب شده بود، اما بعد از لاغری کبد چربم درمان شد و کیست تخمدانم هم برطرف شد. توی دورهی رژیمم مادرم فوت کرد. حال روحیم اصلا خوب نبود و اشتیاقم به شیرینی جات زیاد شده بود. سخت میتونستم جلوی خودمو بگیرم. حدود یک ماه شرایطم اینطوری بود و اصلا رعایت نکردم. اما کم کم آروم شدم و به خودم اومدم و دوباره از نو شروع کردم. البته توی اون مدت با اینکه تغذیهم رو رعایت نمیکردم چاق نشدم چون خیلی ناراحت و غصهدار بودم و حال خوبی نداشتم. [static_cta type=7 utm=?utm_source=type7&utm_medium=chiman- Alimoradi&utm_campaign=Recorddar_CTA] بعد از لاغری خیلی روحیهم عوض شد. همه لباسای سایز بزرگم رو رد کردم رفت و دادمشون به خواهرزادهم. وقتی لباسای منو میپوشید تعجب میکردم با خودم میگفتم یعنی اون لباس رو من میپوشیدم. به لباسای اون موقعم که نگاه میکنم میگم یعنی من انقدر چاق بودم و نمیدونستم! الان که لباس سایز 42 میگیرم خیلی خوشحال و راحت و سبکم. هر جا میخوام برم پیاده میرم، خیلی سوار ماشین نمیشم. اعتماد به نفسم خیلی بالا رفته، دیگه شکمم رو با روسری و مانتوهای گشاد قایم نمیکنم. من در کنار رژیم هم استخر میرفتم هم باشگاه. همه میگفتن رژیم پوستت رو شل میکنه و آویزون میشه ولی اصلا این اتفاق نیفتاد و ورزش باعث شد پوستم جمع بشه. بعضیا پرخوری میکنن و میگن بابا آدم مگه چقدر زندهس! من بهشون میگم بحث مُردن نیست بحث از پا افتادنه. میگن مگه چی میشه بذار بخوریم آخرش که میمیریم. آره هممون میمیریم ولی ممکنه قبلش زمینگیر بشیم. مادرم سرطان داشت. یکی از دلایلی که ایشون درمان نشد دیابت بود. چون مرض قند داشت، شیمی درمانی خیلی عذابش داد و زجر کشید و آخرم دوام نیاورد و از دنیا رفت. با نخوردن هیچکس نمیمیره اما درست خوردن میتونه زندگیمون رو تغییر بده. شاید یه مشکل یا بیماری توی بدن ما نهفته باشه که با تغذیهی درست خود بخود برطرف بشه و عود نکنه و باعث پیشگیری از بیماری بشه. خیلی از مشکلات زمینهای مثل فشار خون و قند و چربی با رژیم توی سی، چهل سالگی کنترل میشن و در آینده مشکل ایجاد نمیشه. توصیهم به کسانی که قصد کاهش وزن دارن اینه که: 1- قندهای مصنوعی رو حذف کنن. من حتی به بچههامم دیگه قند نمیدم و خرما رو جایگزین کردیم. 2- به جای نوشابه، شیر و آبهویج مصرف کنن. کم کم عادت میشه و دیگه هوس نوشابه نمیکنن. 3- اراده کنن و قاطع باشن و با تعارف و رودربایستی خودشون رو چاق نکنن! ثبت نام و دریافت رژیم غذایی