وزن اولیه: 110 کیلوگرم
وزن پایانی: 68 کیلوگرم
میزان کاهش وزن: 42 کیلوگرم
دکتر گفت تنها یک راه دارد آن هم لاغری.
این دارو هیچ جای دنیا پیدا نمی شد و فقط خودم بودم که باید اراده و اعتماد به نفسم را بالا می بردم.
رژیم های زیادی رو امتحان کردم ولی موفق نشدم. با جدیت تصمیم گرفتم و به خودم قول دادم که پایبند بمانم.
برای ثابت نگه داشتن وزنم به نکاتی که آقای دکتر اشاره می کنند و یا در کتاب ایشان هست توجه می کنم.
حواسم به کالری هرچیزی که میخورم هست.
ورزش هم جزء جدایی ناپذیر زندگی ام شده است.
سالها پیش ورزش می کردم ولی چون خیلی اضافه وزن داشتم دیگه نمی توانستم انجام دهم و مدتها بود کنار گذاشته شده بود.
اما از روزهای اول رژیم شروع به پیاده روی کردم و جوری عادت کردم که حتی در روزهای بارانی و برفی هم خودم رو ملزم به انجام می دیدم.
وقتی وزنم کمتر شد ورزش رو شروع کردم و هنوزم ادامه دارد.
به راحتی خرید می کنم، از اینکه خیلی لباس ها توی فروشگاه هست که برام بزرگ هست کلی روحیه می گیرم و مصمم تر از قبل ادامه می دهم.
مهم ترین اهدافم:
1. سلامتی بود که بدست آوردم و توانستم به خودم ثابت کنم که خواستن توانستن است.
2. هدف دیگه رضایت همسرم بود که اونم تونستم بدست بیارم
من عاشق غذاهای محلی استانم هستم ولی توی این دوره از رژیم اصلا نتوانستم استفاده کنم و دائم افسوس می خورم.
غذای خاصی که بیشتر مصرف می کنم مرغ و ماهی هست البته با وزن مشخص و با پخت کمترین روغن.
راستش تغییر الگوی غذایی خیلی سخت بود چون خیلی راحت بدون تفکر، اندازه گیری و ترس غذا می خوری .
ولی چون مجبور بودم خودم رو وفق دادم.
تصمیمم جدی بود کم کم خودم رو وفق دادم و سعی کردم مسیر غذایی خانواده ام رو به طرف خودم سوق بدهم شاید چون یک مادر هستم توانستم موفق شوم.
یکی از تفریحات زندگی در ایران غذا خوردن است ولی چون به اهداف اصلی ام رسیدم رضایتم از زندگی بیشتر هم شده است.
از داروهای لاغری به هیچ عنوان استفاده نکردم ولی از مکمل ها با مشورت دکتر کرمانی استفاده کردم.
بدست آوردن سلامتی اولین انگیزه ام برای ادامه کار است.
اینکه مورد تشویق همه قرار می گیرم خیلی خوشحالم و خیلی استوار می خوام راهم را با کمک خدا و آقای دکتر ادامه بدهم.
هیچ کس مخالف رژیمم نبود و همه تشویقم می کردند.
بهترین مشوق همسرم بوده بود، البته خواهران عزیز و مادرم هم خیلی کمکم کردند.
بخاطر دخترم تصمیم جدی گرفتم چون سال پیش وقتی مریض شدم همش به مرگ فکر می کردم و نمی خواستم دخترم را تنها بذارم و اراده ام رو قوی کردم. تنها عامل مهم در موفقیت اراده ام بود.
بیشتر به پیاده روی علاقه دارم وچون همراهان خوبی دارم ازش لذت می برم.
باشگاه ورزش می کنم. ایروبیک, پیلاتس و فیتنس کار می کنم و به ایروبیک بخاطر تحرک بیشترش خیلی علاقمندم.
ریزش موی شدید پیدا کردم.
یکی از بزرگترین نگرانی هام توی زندگی ام الان اینه,که دوباره چاق نشم
خیلی وقتها وسوسه شدم ولی جلوی خودم رو گرفتم و یکی از نصیحت های آقای دکتر رو همیشه آویزه گوشم کردم:
هروقت تصمیم گرفتی چیزی بخوری و مجاز به خوردنش نیستی یه ربع جلوی خودت رو بگیر و من هروقت اینکار رو کردم واقعا موفق شدم.
تصمیم دارم با کمک خدا و پشتیبانی شما به وزن ایده آل خودم برسم و رژیم تثبیت رو شروع کنم.
هر وقت ناامید و خسته شدم به خودم می گفتم فکر کن امروز اولین روز شروع رژیم است، پس با اراده و قوی از اول شروع کن و موفق هم شدم.
در مهمانی ها از جایگزین های غذایی استفاده می کردم وچون تقریبا کالری خیلی از غذا ها رو میدانم خیلی راحت آن وعده را
می خوردم.
من از سالها پیش کتاب آقای دکتر رو داشتم و پارسال از طریق سایت توانستم ارتباط دوباره برقرار کنم.
من اکثرا لیست استاندار رو ترجیح دادم چون خیالم راحت بود که همه چی به بدنم به اندازه میرسید
مشاورین بهم زنگ می زدند و خلی روحیه می دادند ولی چون همسرم در جریان نبودند بیشتر مواقع نمی توانستم با آنها صحبت کنم.
بنظرم مهم ترین چیز در خوردن غذا این است که :
اول دقت کنید آن چیزی را بخورید که برایتان مفید باشد. خیلی به کیفیت توجه کنید و خیلی از چیزها را نه بخاطر رژیم بخاطر ضررهایش مصرف نکنید.
دوم اینکه به اندازه بخورید طوری که نیازت رو برطرف کنی نه اینکه آنقدر بخورید که دچار آسیب شوید.
سوم اینکه به موقع و در زمان درستش بخورید.کیفیت،کمیت و زمان مناسب.
پیشنهادم به همه این است:
تا واقعا تصمیم ندارید شروع نکنید چون نیمه راه خسته می شوید. اول اراده کنید و بعد شروع کنید.
رمز موفقیت من کمک خدا، همراهی به اندام و اراده خودم بود.
