خوبی رژیم دکتر کرمانی اینه که مجبور نیستی از هیچ تفریح غذایی بگذری! ۱۳۹۹/۰۹/۰۹ سلام، فخری احمدی هستم. 39 سالمه و در استان بوشهر، شهرستان جم زندگی میکنم. از وقتی یادمه چاقی همراه من بود. از بچگی اضافه وزن داشتم و هرچی سنم بالاتر میرفت وزنم بیشتر میشد. به خاطر وزن زیاد قند خونم بالا رفته بود و به دیابت مبتلا شدم. خستگی، پا درد و کمر درد که دیگه عادی شده بود. وزنم به 114 کیلو رسیده بود و هر روز کمر درد و پا درد داشتم. دیگه به خاطر دیابت نمیتونستم خیلی از غذاهایی که دوست دارم رو بخورم، از طرفی به خاطر کمر درد و پادرد خونه نشین بودم. حتی نمیتونستم خیلی از تفریحات رو انجام بدم یا با خانواده و دوستانم بیرون برم. از وزن سنگین و خستگیهای همراه با اون زجر میکشیدم. نشستن و بلند شدن برام سخت بود. اولین و سختترین مشکل همه اونایی که اضافه وزن دارن پیدا نکردن لباسه. مغازهها اکثرا سایز بزرگ ندارن و باید هرچی گیرت میاد و اندازهته بپوشی. هیچ حق انتخابی نداری. وقتی دیدم وزن زیاد باعث همه این درد و مرضها شده، تصمیم گرفتم وزنم رو کم کنم. رژیمها و راههای مختلفی رو برای لاغری امتحان کردم ولی هیچ کدوم فایده نداشت. پیش دکتر تغذیه رفتم، اما چون برنامه غذایی که داده بودن خیلی سخت و محدود بود رژیم رو رها کردم. برنامه غذایی که بهم داده بودن محدود به خوراکیهای خیلی کمی میشد و بیشتر غذاهایی توش بود که اصلا دوستشون نداشتم. به خاطر غذای کمی که توی رژیم بود دائم گرسنه میشدم. برای همین رژیم رو رها کردم و سراغ دمنوشهای لاغری رفتم. یه مدت از دمنوش و قهوه لاغری استفاده کردم اما اونها هم نتیجهای نداشتن.
با خودم گفتم یا همین حالا شروع کن یا تا آخر عمر تو حسرت بمون! ۱۳۹۹/۰۹/۰۲ کوثر جامی هستم. 18 سالمه و در استان آذربایجان شرقی زندگی میکنم. وزن اولیه من 96 کیلو بود. بعد از دنبال کردن رژیم دکتر کرمانی به 68 کیلو رسیدم. دوره تثبیت وزن رو تموم کردم و از وزن الانم خیلی راضی هستم. تو خانواده فقط من چاق بودم و بقیه اعضا وزن نرمال و مناسبی داشتن. من هم از بچگی وزن نرمالی داشتم اما به سن بلوغ که رسیدم همه چیز تغییر کرد. دوازده، سیزده سالم بود که اضافه وزنم شروع شد. پرخوری میکردم و از خوردن هیچ غذایی دست نمیکشیدم. همیشه درحال خوردن خوراکی و تنقلات بودم. از شیرینیجات اصلا نمیتونستم بگذرم. یه جورایی خوردن برام شده بود یه عادت. باید همیشه یه چیزی توی دستم بود که میخوردم. کم کم وزنم زیاد شد تا توی سن 18 سالگی به 96 کیلو رسیدم. تو سنی که زیبایی برای همه دخترا مهمه، همه هیکلم به هم ریخته بود. اعتماد به نفسم داغون شده بود. دوست داشتم مثل همسن و سالهای خودم خوشتیپ و خوش هیکل باشم، هرچی دوست دارم بپوشم، با اعتماد به نفس مهمونی برم، دلم میخواست تو عکسهایی که با دوستانم میگیریم خوب بیافتم، اما چاقی نمیذاشت. باعث شده بود همه اینا برام بشن حسرت! یه نوجوان چاق و تپل شده بودم که نه تنها هیچ اعتماد به نفسی نداره بلکه حتی یه لباس خوشگل که دوستش داشته باشه هم تو کمدش پیدا نمیشه. از عوارض چاقی خبر داشتم و میدونستم اگر وزنم رو کم نکنم ممکنه بعدها مشکلات زیادی برام پیش بیاد. وقتی تو 18 سالگی 96 کیلو بودم خدا میدونست توی 28 سالگی چند کیلو میشم. از اینکه چاقی، آیندهم رو نابود کنه ترسیدم. نمیخواستم همه دوران جوانیم رو توی حسرت پوشیدن یه لباس قشنگ سپری کنم. دلم میخواست مثل دوستانم با اعتماد به نفس کامل مهمونی برم. برای همین با خودم گفتم یا همین حالا شروع میکنی یا تا آخر عمرت توی حسرت میمونی و معلوم نیست چندجور مریضی بگیری. مسلما راه اول رو انتخاب کردم و تصمیم گرفتم وزنم رو کم کنم.
50 سال با حسرت لاغری زندگی کردم! ۱۳۹۹/۰۸/۲۸ سهیلا باستان قلعه هستم. 56 سالمه و در استان تهران، شهرستان اسلامشهر زندگی میکنم. وزن اولیه من 100 کیلو بود و شکر خدا بعد از رژیم دکتر کرمانی به وزن 76 کیلو رسیدم. من ۵۰ ساله که چاقم. از بچگی اضافه وزن داشتم و با همون وزن بالا به زندگی ادامه دادم تا جایی که دیگه هیچ مریضی نبود که به خاطر اضافه وزن نگرفته باشم. فشار، قند و چربی خون، کبد چرب، بیماری قلبی و حتی آرتزور زانو. سنم بالا رفته بود و ابتلا به این همه بیماری برای من حکم مرگ رو داشت. آرتروز زانو و درد پا حتی نمیذاشت از چهارتا پله بالا برم. پیش متخصصین زیادی رفتم و همشون گفتن درمان همه این دردها فقط و فقط کاهش وزنه ولی من به حرفشون گوش نمیدادم. انقدر وزن کم نکردم تا عروسی پسرم نزدیک شد. دیگه دیر شده بود و نمیتونستم تا شب عروسی لاغر بشم. هیچ لباسی اندازهم پیدا نمیشد و باید برای شب عروسی لباس میدوختم. پیش خیاط رفتم و کلی هزینه کردم اما آخرش هم اون چیزی که میخواستم، نشد. اصلا از لباسی که خیاط دوخته بود خوشم نیومد اما چون هیچ لباس دیگهای اندازهم نبود چارهای جز پوشیدنش نداشتم. این بزرگترین حسرت زندگی منه. بعد از عروسی خیلی از دست خودم ناراحت و عصبانی بودم. مگه پسر من چند بار داماد میشد که من بتونم شب عروسیش لباسی که دوست دارم بپوشم؟ برای همیشه تو حسرت عروسی پسرم موندم. از چاق بودن ناراحت و خسته بودم. نفسم بالا نمیاومد. کم کم داشتم برای انجام همه کارهام به دیگران وابسته میشدم. نمیتونستم حتی خونهم رو یه جارو بزنم. تا یکم کار میکردم نفسم تنگ میشد و درد زانو و کمرم بیشتر میشد. از دورهی جوانی به خاطر وزنم خجالت میکشیدم و بیرون نمیرفتم. همیشه از ترس اینکه مردم چیزی بهم بگن و بد نگاهم کنن خونه میموندم و خیلی کم به مهمونی میرفتم. جوانیم به خاطر اضافه وزن به هدر رفت.
فکر میکردم چاقی تو خونمه ۱۳۹۹/۰۸/۲۵ اکبر مهدویان هستم و در استان اردبیل، شهرستان نیّر زندگی میکنم. وزن اولیه من 110 کیلو بود و بعد از رعایت رژیم دکتر کرمانی به 86 کیلو رسیدم. چاقی من متاسفانه از ابتدای دوران نوجوانی شروع شد. کم کم وزنم زیاد و زیادتر میشد. چون از بچگی چاق بودم، فکر میکردم این اضافه وزن ارثیه و به قول معروف چاقی تو خونمه. برای همین هم به فکر لاغر شدن نبودم . هرچی سنم بالاتر میرفت و وزنم بیشتر میشد، مشکلات من هم چند برابر میشد. نفس کشیدن موقع راه رفتن، کوچکترین مشکلی بود که داشتم. به خاطر اضافه وزن، کبد چرب و چربی خون هم گرفته بودم. زمان گذشت و گذشت و من هیچ فکری برای لاغر شدنم نکردم. بالاخره جوان بودم و تو سن ازدواج. تو دوره جوانی همه دوست دارن خوشتیپ باشن، لباسهای خوب بپوشن و مورد توجه باشت. اصلا کیه که دلش نخواد شب دامادیش خوشتیپ باشه؟ حیف نیست تو این شب به این مهمی نتونی اون چیزی که دوست داری بپوشی و هیکلت تو همهی عکسها بد باشه؟ یه روز که توی همین فکرها بودم و داشتم توی اینستا میچرخیدم، پیج دکتر کرمانی نظرم رو به خودش جلب کرد. یه کمی صفحه رو بالا و پایین کشیدم و پستهاشون رو دنبال کردم.
زیبایی و خوش اندامی حق همهی ماست! ۱۳۹۹/۰۸/۲۱ سمانه همدانی هستم. 38 سالمه و در استان تهران، شهرستان ورامین زندگی میکنم. وزن اولیه من 91 کیلو بود و با رژیم دکتر کرمانی عزیز به 68 کیلو رسیدم. من از بچگی تپل مپل بودم. هرکسی از راه میرسید لپام رو میکشید و میگفت ماشالله ماشالله چه لپایی داری. همین لپها بعدا شد بلای جون و اعصاب خردی من. تقریبا تو دوران نوجوانی هیچوقت به ذهنم نرسید که میتونم وزن کم کنم؛ تا اینکه بزرگ شدم و مثل بقیه دخترا داشتم به خونه بخت میرفتم. خرید برای عروسی یکی از لذت بخشترین خریدهاست به شرطی که وزنت مناسب باشه و بتونی هر لباس عروسی که دوست داری بخری، اما متاسفانه من اضافه وزن داشتم و تقریبا هیچ لباسی اندازهم نبود یا اگر هم بود قشنگ نبود. به زور یه لباس انتخاب کردم و مراسم عروسی رو برگزار کردیم. فکری به حال اضافه وزن و چاقی نکردم تا اینکه بعد از زایمان فرزند اولم، کم کم بیماریها به سراغم اومدن. به خاطر وزن زیاد به کبد چرب مبتلا شده بودم. دکتر گفت برای درمان کبد چرب باید اول وزنم رو کم کنم. من مادر بودم و مسئولیت سنگینی روی شونههام بود. باید مادر سالمی میبودم تا بتونم فرزند خوبی تربیت کنم. از طرف دیگه از سنگین وزن بودن خسته شده بودم. دوست داشتم لاغر باشم و بتونم فرز و سریع به کارهام برسم. همیشه لاغری رو دوست داشتم اما هیچوقت برای کم کردن وزنم تلاش نکرده بودم. تا اینکه همین کبد چرب و نگرانی برای آیندهی بچهم انگیزهای شد تا وزنم رو کم کنم. اول خوردن دمنوش رو امتحان کردم. مدتی دمنوش خوردم اما وزنم کم نشد و فایدهای نداشت. بعد از دمنوش سراغ رژیمهای تک غذایی رفتم و رژیم پروتئین گرفتم. تو رژیم پروتئین فقط اجازهی خوردن گوشت و غذاهای پروتئینی رو داشتم و نمیتونستم نان و برنج بخورم. رژیم پروتئین بد نبود، اما نتونستم زیاد رعایتش کنم. به هر حال نان و برنج رو نمیشه از زندگی ما ایرانیها حذف کرد.
حس فوق العادهای دارم که نمیتونم توصیفش کنم! ۱۳۹۹/۰۸/۱۸ سلام. حیدر موسوی هستم. 32 سالمه و در شهر قم زندگی میکنم. وزن اولیه من 140 کیلو بود و بعد از رژیم دکتر کرمانی در مدت نه ماه تونستم به وزن 104 برسم. من از بچگی چاق نبودم. اما تو خانواده و فامیل آدمی که اضافه وزن داشته باشه، زیاد داریم. اضافه وزن من از سن 20 سالگی شروع شد. علت اصلی چاق شدنم، پرخوری بود. نوشابه و تنقلات زیاد میخوردم. غذاهای چرب و فست فود جز اصلی برنامه غذاییم بود. تند تند غذا میخوردم و همیشه ریزه خواری میکردم. همه اینها باعث شد که توی اوج جوونی 140 کیلو بشم! درست زمانی که نیاز داشتم سالم و سرحال باشم تا بتونم به هدفها و آرزوهام برسم. اما این وزن لعنتی مانع همه چیز شده بود. همینطور که وزنم زیاد میشد، بیماریها هم کم کم به سراغم میاومدن. به چاقی مفرط مبتلا شدم. زانودرد و کمردرد امونم رو بریده بود. به هیچ وجه نمیتونستم تکون بخورم. تا چهار قدم راه میرفتم به نفس نفس میافتادم. به ورزش کردن که اصلا نمیتونستم فکر کنم. به هیچ وجه نمیتونستم راحت راه برم. حتی بلند شدن و نشستن برام سخت بود. کار به جایی رسید که آرزو داشتم بتونم بدون کمر درد و پا درد ده قدم راه برم. به خاطر وزن زیاد اعتماد به نفسم به شدت پایین اومده بود. نمیتونستم با همسن و سالهام بیرون برم و با اونها خوش بگذرونم. نگاه بقیه روی من سنگینی میکرد. بی دردسر لباس خریدن یه حسرت شده بود. هیچ جایی لباس اندازهم رو پیدا نمیکردم و به سختی میتونستم لباسی پیدا کنم که هم اندازهم باشه هم قشنگ. یه روز با خودم فکر کردم که من میخوام حالا حالاها زندگی کنم و از زندگیم لذت ببرم. ولی با این وزن سنگین امکان نداره. اگر میخواستم از زندگی و جوانیم لذت ببرم باید وزنم رو کم میکردم. وگرنه این کمردرد و پادرد تا اخر عمر با من بود.
استخدام تو مجموعه دکتر کرمانی مسیر زندگیم و عوض کرد! ۱۳۹۹/۰۸/۱۴ سلام. رضا ملاحسینی هستم. 26 سالمه و در شهر قم زندگی میکنم. وزن اولیه من 95 کیلو بود و بعد از دنبال کردن رژیم دکتر کرمانی به وزن 80 کیلو رسیدم. همه اعضا خانواده من به جز برادر کوچکترم اضافه وزن دارن. تعجبی نداره که من هم چاق باشم. اما اضافه وزن من زمانی شروع شد که ورزش رو کنار گذاشتم و ای کاش که این کار رو نمیکردم. عاشق ورزش و فوتسالم. عاشق دنبال توپ دویدن و خستگیِ بعد از بازی. صدای خندهها و خاطرات خوشی که با دوستانم توی سالن ورزشی داشتم رو هیچ وقت فراموش نمیکنم. متاسفانه 19 سالم بود که مجبور شدم ورزش رو کنار بذارم و از همون موقع اضافه وزن منم شروع شد. زمستان سال 92 بود که به خاطر یه تصادف شدید ماهها خونه نشین شدم. خونه نشین شدن همانا و خداحافظی با بدن ورزشکاری همانا. وزنم به شدت بالا رفت و 95 کیلو شدم! هیچ وقت فکر نمیکردم روزی کارم به جایی برسه که تا 100 کیلو فقط 5 کیلو فاصله داشته باشم. به خاطر وزن زیاد، فوتسال که هیچ، راه رفتن ساده هم خیلی زود خستهم میکرد. سریع به نفس نفس میافتادم. یه بار سعی کردم فوتسال بازی کنم اما توی همون چند دقیقهی اول نه تنها نفس کم آوردم، بلکه به خاطر اضافه وزن، مچ پام پیچ خورد و شکست. بعد از این اتفاق، دیگه اون رضای سابق نشدم. اعتماد به نفسم پایین اومده بود و فکر میکردم دیگه هیچ موقع نتونم ساعتها بدوم و ورزش کنم. از لباس خریدن که دیگه نگم. من به ظاهر و لباسهایی که میپوشم خیلی اهمیت میدم. اما به خاطر اون شکم و چربیهای اضافی دیگه نه هیکل و ظاهر خوبی داشتم، نه میتونستم اون چیزی که دوست دارم رو بپوشم.
به خودم میگفتم روزهای خوش اندامی در انتظارته. ۱۳۹۹/۰۸/۰۷ سلام. اعظم باقری هستم؛ 38 سالمه و در استان اصفهان زندگی میکنم. قبل از اینکه رژیم دکتر کرمانی رو بگیرم 105 کیلو بودم و بعد از رژیم ایشون به 78 کیلو رسیدم. اینکه یه هیکل عالی داشته باشی و بعد چاق بشی خیلی حس بدیه. دوران مجردیم تو فامیل به خاطر اندام خوب زبانزد همه بودم. تکواندو کار میکردم و عاشق هیکل ورزشکاریم بودم. اصلا تو آینه که به خودم نگاه میکردم، کیف دو عالم رو میبردم. یه روز توی یکی از تمرینها زانوم آسیب دید و دیگه نتونستم ورزش رو ادامه بدم. کم کم از ورزش دور شدم و بعد از مدتی به کل اون رو کنار گذاشتم. بعد از ازدواج و مادر شدن دیگه همه چیز از کنترلم خارج شد. به وزن 105 کیلو که رسیدم هیکل و بدنم افتضاح شده بود. چون رزمیکار بودم، بعد از اضافه وزن، پایینتنهم به طرز وحشتناکی چاق شده بود. دیگه اعتماد به نفس نداشتم. وقتی تو خیابون راه میرفتم فکر میکردم همه دارن به من خیره نگاه میکنن. نگاه بقیه سنگینی میکرد. قبلا هر لباسی که دوست داشتم با اعتماد به نفس تمام میپوشیدم و میدونستم به تنم عالی میشه اما تو اون اوضاع فقط میتونستم هرچی که اندازهم بود رو بپوشم؛ به خاطر همین مجبور بودم لباسهایی بپوشم که سنم رو بیشتر نشون میداد یا به قول معروف جوان پسند نبود. خیلی وقتها دوست داشتم لباسهای رنگی و شاد بپوشم اما موقع خرید آخرشم سمت رنگهای تیره و دلگیر میرفتم تا لاغر نشونم بده. به این اعتماد به نفس خراب، زانو درد رو هم اضافه کنید. وزن زیاد به زانوهام به خصوص زانویی که توی تمرین آسیب دیده بود، فشار میآورد. دلم میخواست برگردم به همون دوران خوش اندامیم. همون موقع که نگران وزنم نبودم و بدون نفس نفس زدن و هیچ سختی ساعتها تمرین میکردم. واقعا دلم برای اون روزها تنگ شده بود. خواهرم، لیلا با دکتر کرمانی کم و بیش آشنایی داشت. وقتی دید دارم از چاقی کلافه میشم بهم پیشنهاد داد به پیج دکتر کرمانی سری بزنم. لیلا خیلی وقت بود که پیج دکتر رو دنبال میکرد و چند ماه مدام اصرار داشت تا منم پیج ایشون رو دنبال کنم.
تو دوران رژیم هیچ وقت مهمونی به کامم تلخ نشد. ۱۳۹۹/۰۸/۰۴ فاطمه ذوالفقار هستم. 52 سالمه و در شهرستان سرخس، استان خراسان رضوی زندگی میکنم. وزن اولیه من 98 کیلو بود و بعد از پیروی از برنامه غذایی دکتر کرمانی به 65 کیلو رسیدم. مادر شدن خیلی تجربه شیرینیه و هیچ چیزی نمیتونه جای این شیرینی رو پر کنه؛ اما مشکلاتی رو هم همراه خودش داره. چاقی بعد از زایمان یکی از مشکلاتی هست که خیلی از خانمها دچارش میشن. من هم از این قاعده مستثنا نبودم. بعد از به دنیا اومدن فرزند آخرم، وزنم شروع کرد به بالا رفتن. انقدر پر خوری کردم و فکر چاره نکردم که تا به خودم اومدم دیدم 95 کیلو شدم. توی سن من این وزن واقعا خطرناکه. کم کم سر و کله بیماریها و پا دردها هم شروع شد. زمان گذشت و بچهها بزرگ شدن و دیگه وقت ازدواجشون شده بود. با خودم گفتم دوست ندارم برای جشن عروسی بچههام این هیکل رو داشته باشم. میدونستم اگر مثل همیشه نتونم لباسی که دوست دارم رو بپوشم و مجبور شم برای لاغر نشون داده شدن مشکی بپوشم دیگه هیچی از اعتماد به نفسم باقی نمیمونه. دلم میخواست برای یک بار هم که شده یه لباس مجلسی آماده بخرم و دردسر خیاطی رفتن رو نکشم. دلم میخواست اندام خوبی داشته باشم، شادی و نشاط به چهرهم برگرده و بتونم با اعتماد به نفس توی جامعه راه برم یا حداقل بتونم بدون نگاه سنگین بقیه سوار تاکسی بشم! چاقی من از سن 32 شروع شد و تا 52 سالگی ادامه داشت.۲۰ سال این وزن رو با خودم کشیدم و دیگه خسته شده بودم. یه روز توی کلاس خیاطی دیدم مربیمون که خودش هم چاق بود، کتاب معجزهای برای چاقها رو داره میخونه. از اسم کتاب تعجب کردم و ازش پرسیدم که چی داره میخونه، بهم گفت این کتاب رو دکتر کرمانی نوشته و خیلی کتاب خوبیه. بعد هم به من قرض داد. وقتی خوندن کتاب تموم شد، فورا تصمیم گرفتم رژیمم رو با دکتر کرمانی شروع کنم. رفتم سراغ سایت دکتر و رژیم آنلاین رو بدون هیچ تردیدی ثبت نام کردم. برنامه روز منو رو انتخاب کردم و با آرزوی خوش اندام شدن راهم رو شروع کردم.
خدا رو شکر میکنم که فرصتی دوباره به خودم دادم. ۱۳۹۹/۰۷/۳۰ محمدرضا بکائیان هستم. 28 سالمه و در شهرستان نیشابور، استان خراسان رضوی زندگی میکنم. تو خانواده من هیچ کس چاق نیست، همگی وزن نرمال دارن. تنها کسی که اضافه وزن داره، من هستم. افزایش وزن من از دوران دبیرستان شروع شد. استرس درس و مدرسه باعث شد پرخوری کنم. غذا خوردن کمک میکرد تا نگرانیهام رو به حداقل برسونم، اما خوب وزنم بالا رفت و کم کم دردسر ساز شد. نمیتونستم راحت راه برم. تا دو قدم راه میرفتم نفس نفس میزدم. شور و شعف جوانیم رو از دست داده بودم. تبدیل شده بودم به یه آدم چاق که هیچ کاری ازش درست برنمیاد حتی راه رفتن. اعتماد به نفس که اصلا نگو، تقریبا هیچی ازش نمونده بود. هر روز وزنم بیشتر میشد تا اینکه دیگه از چاقی و اضافه وزن خسته شدم. دیگه نمیتونستم تحمل کنم. قبلا به فکر رژیم گرفتن نبودم. فکر میکردم رژیم خیلی سخته و حوصله سختی دادن به خودم رو نداشتم. فکر میکردم اگر رژیم بگیرم باید قید همهی غذاهای خوشمزه رو بزنم و خوراکیهای رژیمی بخورم. به نظرم خیلی سخت میاومد. ولی چون وزن زیاد کلافهم کرده بود به خودم گفتم باید رژیم بگیرم. به شدت دلم میخواست از شر این همه چربی راحت بشم. یکی از دوستام که قبلا با رژیم دکتر کرمانی وزن کم کرده بود، وقتی دید چقدر از چاقی عذاب میکشم این رژیم رو بهم معرفی کرد. انقدر تشویقم کرد که بالاخره راضی شدم رژیم رو شروع کنم.
رژیم گرفتن سخت نیست، فقط باید به درست غذا خوردن عادت کنی. ۱۳۹۹/۰۷/۲۳ محمدرضا اکبرینژاد هستم. 37 سالمه و در استان تهران زندگی میکنم. از بچگی هرکسی من رو میدید میگفت چه بچه درشت و تپل مپلی! همیشه نسبت به همسن و سالهام درشت تر بودم. چاقی با من همراه بود تا اینکه توی پنج شش سال اخیر به خصوص بعد از ازدواجم به وزنم خیلی اضافه شد. از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون خانم هم دستپختش خیلی خوبه. دائم هم اصرار میکنه که بیشتر بخور. وقتی به وزن 107 کیلو رسیدم دیگه پا درد و کمر درد امونم رو برید. دیسک کمر گرفته بودم و نشستن و بلند شدن برام خیلی سخت شده بود. برای درمان دیسک کمر پیش دکتر رفتم. دکتر بهم گفت تنها راه درمان کمر درد و پا دردت، کم کردن وزنه. تا دیر نشده رژیم بگیر و وزنت رو کم کن. کمر درد توی زندگی روزمره، باعث عذابم شده بود و دلم برای سالم بودن تنگ شده بود؛ برای همین تصمیم گرفتم که وزنم رو کم کنم. قبلا یه بار رژیم سر خود گرفته بودم و توی یک ماه ده کیلو کم کردم. برنامه رژیمم اینطور بود که صبحانه و شام نمیخوردم و فقط نهار میخوردم. درسته که تو یک ماه ده کیلو کم کردم اما زود خسته شدم و بریدم و باز به پرخوری برگشتم. سراغ قرص و دمنوش که اصلا نرفتم. دکتر کرمانی رو از سالیان قبل میشناختم. قبلا هم حضوری ایشون رو دیده بودم و ازشون برنامه غذایی گرفته بودم اما به خاطر تنبلی، برنامه رو رعایت نکردم. وقتی دیدم دیگه چارهای نیست و باید این وزن کم بشه، سراغ سایتشون رفتم و رژیم آنلاین رو ثبت نام و شروع کردم.
هر رژیمی که فکرش و بکنید امتحان کردم! ۱۳۹۹/۰۷/۲۰ مهدی رجبی هستم 32 سالمه و در استان تهران، شهر اندیشه زندگی میکنم. وزن اولیه من 148 کیلو بود؛ اما با پیروی از برنامه غذایی دکتر کرمانی بعد از یک سال و شش ماه به وزن 98 کیلو رسیدم. من بچه تپل و مپلی بودم؛ اما اضافه وزنم اونقدری به چشم نمیاومد. تا اینکه موقع سربازیم شد. عادتهای غذایی غلط تو دوران سربازی باعث شد که وزنم به شدت بالا بره. بعد از سربازی هم اضافه وزنم ادامه پیدا کرد؛ طوری که طی 14 سال به 148 کیلو رسیدم. بیماری خاصی نداشتم اما شرایط شغلیم ایجاب میکرد که سبک وزن باشم. به خاطر وزن زیاد جنب و جوش لازم رو برای انجام کارها نداشتم. راه رفتن برام سخت بود، سریع به نفس نفس میافتادم و نمیتونستم کارم رو به درستی انجام بدم. شغلم کابینت سازی بود این کار نیاز به تحرک بالا و فرز بودن داشت. وقتی دیدم وزن زیاد مانع از موفقیت و پیشرفت من درمحل کارم میشه، تصمیم گرفتم وزنم رو کم کنم. تو اوج جوونی بودم؛ دوست داشتم تمام قلههای موفقیت رو طی کنم و چیزی مثل اضافه وزن نباید مانع من میشد. همه جور رژیمی رو امتحان کرده بودم. هرچی که فکرش رو بکنید از رژیم گیاهی گرفته تا خوردن دمنوشهای مختلف اما هیچ کدوم تاثیر نداشت. انقدر از این رژیم به اون رژیم رفتم که دیگه حسابی ناامید شدم. فکر میکردم دیگه نمیتونم وزنم رو کم کنم و باید شکست رو بپذیرم.